عضویت & تأدیب

قدرت نمونه و الگوی زنده

By Mark Dever

​Mark Dever é o pastor da Capitol Hill Baptist Church em Washignton, D. C. e presidente do 9Marks.
Article
08.28.2023

«الگو و نمونه، مورد اصلی زندگی نیست- بلکه تنها مورد زندگیست». از طریق این عبارت، پزشک مبشر برون مرزی و نویسندۀ مشهور، آلبرت شوایتزر Albert Schweitzer، به وضوح اهمیت و قدرت یک الگو را بیان می‌کند. چند تن از ما که این مقاله را می‌خوانیم، توسط زندگی قدرتمند بعضی شبانان، مشایخ و یا مسیحیان دیگر که در روزهای اولیه زندگی ایمانیمان آنها را مشاهده کرده و تحت تاثیر قرار گرفته‌ایم. اگر به «شبان وفاداری» اشاره کنم، تصویر چه کسی به ذهن شما خطور می‌کند؟ اگر به «مسیحی وفادار» اشاره کنم به چه کسی فکر می‌کنید؟

عبارت شوایتزر البته که یک اغراق است. چیزهای دیگری هم در یک زندگی وفادار وجود دارند، اما همۀ آنها ترکیبی از نمونه و الگویی است که کسی برای ما به جا می‌گذارد.

«مشاوره گرفتن» و «شکل گرفتن» شاید مفاهیم جدیدی به نظر برسند ، ولی چنین نیست. به نظر می‌رسد از همان زمانی که خدا ما را خلق کرده، چنین چیزی را در ذهن خود داشته است. او انسان را به شباهت خود آفرید. ما باید الگو و نمونۀ زندۀ او را دنبال کنیم، و از شخصیت او پیروی نماییم. وقتی مسیح جسم پوشید، خدا در جسم به طریقی آمد که ما بتوانیم درک کنیم و با او ارتباط برقرار کنیم، و همانطور که پطرس می‌فرماید: «شما را نمونه‌ای گذاشت تا در اثر قدمهای وی رفتار نمایید.» (اول پطرس ۲ : ۲۱ ).

ما هم باید در چنین خدمتی شرکت داشته باشیم که نمونه و الگویی به جا بگذاریم و الگویی را دنبال کنیم. خدا انسانها را خلق کرده ، به دنیا آورد تا در مشارکت با انسانهای دیگر در خانواده بالغ شوند. ما خالق خود نیستیم، و نمی‌توانیم ناگهانی به عنوان یک انسان بالغ ظاهر شویم. نقشۀ خدا این بود که والدین با محبت سهمی در رشد انسان داشته باشند.

این هم روشی بود که خدا می‌خواست از طریق آن، در این دنیای سقوط کرده، خودش را به ما بشناساند. در عهد عتیق، خدا ابراهیم و نسل او را فراخواند که قومی مقدس، خاص، جداشده در این دنیا باشند. آنها باید خاص می‌بودند تا دنیا بتواند تصویری از جامعه‌ای  که انعکاس شخصیت خداست، داشته باشد- ارزشها و خواسته‌های خدا را مجسم کند. وقتی خدا به قوم خود در لاویان ۱۹ فرمود که «مقدس باشید، زیرا که من یهوه خدای شما قدوس هستم.» او فقط با یک نفر صحبت نمی‌کرد، فقط با موسی یا هارون یا یوشع نبود. قطعاً خدا با آنها صحبت می‌کرد، اما می‌بینیم که در لاویان ۱۹: ۱ خدا به طور مشخص به موسی دستورالعملی می‌دهد که آن را با مابقی جماعت اسرائیل در میان بگذارد. قوانینی که بعداً خدا به آنها داد، بیشتر در زمینۀ روابط، انصاف، عدالت و روابط اجتماعی بود. او با دلیل نشان می‌دهد که همانطور که این افراد مراقب همدیگر هستند- مراقب گمشده‌ها و کوچکترین‌ها، غریبه و جوان- به این ترتیب آنها چیزی از شخصیت خالق رحیم و عادل خود را به نمایش می‌گذارند.

ناتوانی اسرائیل در الگوسازی چنین خدمتی برای دیگران یکی از مهمترین جرایمی است که خدا بر ضد این ملت در عهدعتیق عنوان کرده است. بنابراین در حزقیال ۵، نقش اسرائیل تبدیل به نمونه و الگویی منفی برای امت‌های دیگر شد. خداوند به اسرائیل می‌فرماید: «من این اورشلیم را در میان امتها قرار دادم و کشورها را به هر طرف آن … و تو را در نظر همۀ رهگذریان در میان امتهایی که به اطراف تو می باشند، به خرابی و رسوایی تسلیم خواهم نمود. و چون بر تو به خشم و غضب و سرزنشهای سخت داوری کرده باشم، آنگاه این موجد عار و مذّمت و عبرت و دهشت برای امتهایی که به اطراف تو می باشند خواهد بود. من که یهوه هستم این را گفتم.» (۵: ۵، ۱۴ – ۱۵). دوباره خدا در حزقیال می‌فرماید: که به خاطر نام خودش این کارها را بر ملت اسرائیل انجام میدهد، تا اینکه حقانیت خداوند در میان قومهای جهان شناخته شود.

اینکه همراه با خدا در مورد او شهادت بدهیم، در عهدجدید باید از طریق کلیسا نیز انجام شود. در یوحنا ۱۳، عیسی فرمود که دنیا باید از طریق محبت مسیح گونه که ما نسبت به یکدیگر داریم، بداند که ما شاگردان او هستیم. پولس به کلیسای افسسیان نوشته، «زیرا که پیشتر ظلمت بودید، لیکن الحال در خداوند، نور می باشید. پس چون فرزندان نور رفتار کنید.« (افسسیان ۵: ۸).

ما در زندگی خود به عنوان مسیحی، به طور شخصی، و در جمع در زندگیمان با یکدیگر به عنوان کلیسا، نور امید خدا را در این دنیای تاریک و مأیوس شده، در دست داریم. با زندگیمان به عنوان یک مسیحی به یکدیگر و به دنیای اطرافمان در مورد خدا تعلیم می‌دهیم. اگر ما همدیگر را محبت کنیم، با این کار نشان می‌دهیم که محبت کردن خدا به چه شکلی است. و از طرف دیگر، «زیرا کسی که برادری را که دیده است محبت ننماید، چگونه ممکن است خدایی را که ندیده است محبت نماید؟» (اول یوحنا ۴:۲۰). ما در قدوسیت خود، قدوسیت خدا را نشان می‌دهیم. ما خوانده شده‌ایم که به مردم این امید را بدهیم که راه دیگری برای زندگی کردن وجود دارد، راهی به جز زندگی کلافه کننده خودخواهانه که طبیعت سقوط کرده ما و دنیای اطراف، ما را تشویق می‌کند که آن را دنبال کنیم.

همکارانِ شبان و مشایخ، کلیساهایمان به دنیایی که به ما چشم دوخته است، چه چیزهایی در مورد خدا آموزش می‌دهد؟ آیا به آنها یاد می‌دهیم که خدا محدود به نژاد ماست؟ آیا به آنها آموزش می‌دهیم که خدا گناه و بی‌وفایی، زندگی‌های خودبین و بی‌اهمیت و مملو از مشاجره را تحمل می‌کند؟ با چه جدّیتی مردم‌مان را به سوی تکلیف بزرگ و امتیازی را دارایم هدایت کردیم؟ تکلیف و امتیازی که آنها در معرض دید، همچون پشت ویترین و تابلوهای آگهی و صفحات وب‌سایت که شخصیت خدا برای خلقتش را نشان می‌دهد.

چه امتیاز بی‌نظیری خدا به ما داده، و ما چه اندک به آن توجه می‌کنیم. ما در این باوریم که اگر افراد بیشتری در کلیسای خود داشته باشیم، این قضیه به نوعی مسئولیت ما را نسبت به افرادی که به عنوان اعضای کلیسای ما شمرده می‌شوند، از بین می‌برد. اما هر یک از این افراد در حال حاضر خود چه شهادتی هستند؟ چه تعداد از آنها شهادت بدی هستند که شما باید رویشان کار کنید تا بتوانند شهادت خوبی باشند، شهادتی که مردم آن را می‌بینند که خدا از طریق مومین حقیقی به نمایش می‌گذارد.

تأدیب و انضباط کلیسایی در نهایت امر به جهت تربئه کردن و یا قصاص از فرد نیست. این موارد مربوط به خداست، نه مربوط به ما گناهکارانی که بخشیده شده‌ایم. (تثنیه ۳۲: ۳۵؛ رومیان ۱۲: ۱۹)! اما ما باید به اینکه اهمیت دهیم که شهادت خوبی از خدا به دیگران نشان بدهیم. ما باید در رفتار و زندگی خود نمونه باشیم. آیا متوجه شده‌اید که پولس در رسالات شبانی خود به طور مشخص نگران این موضوع بود که مشایخ باید در میان افرادی که خارج از کلیسا هستند به نیکویی یاد شوند و در میان آنها نیک‌نام باشند؟ در حالیکه ممکن است دلایل متعددی برای این موضوع وجود داشته باشد، به طور حتم یکی از دلایل آن نقش نمایندگی مشایخ کلیسا به دنیا است. بنابراین کلیسا در مجموع باید به این شکل باشد. به همین دلیل پولس در اول قرنتیان فصل ۵ بسیار خشمگین بود. آیا متوجه شده‌اید که پولس برسرِ چه کسی فریاد می‌زند؟ او بر سرِ مردی که در رابطۀ نامشروع و گناه آلود بود، فریاد نزد؛ بلکه صریحاً کلیسا را توبیخ کرد که چنین گناهی را در میان اعضای خود تحمل می‌کرد! ما این حقیقت تلخ را می‌دانیم که بعضی از اعضای ما در گناه گممی‌شوند؛ اگر چه در ابتدا به نیکویی اعتراف کرده‌اند. ما باور داریم که حداقل بعضی از آنها آنقدر زندگی خواهند کرد که توبه کنند و برگردند. اما هرگز انتظار نداریم که کلیسا در مسئولیتش برای نشان دادن خدا به نیکویی و از طریق ایستادن در قدوسیت و ایستادن به ضد گناه، کوتاهی کند. این مسئله- بسیار شبیه به گناه بت پرستی اسرائیل در عهدعتیق می‌باشد- پولس صریحاً این موضوع را در کلیسای قرنتیان توبیخ کرد.

دوستان، پولس رسول در مورد کلیسا به من و شما چه می‌گوید؟ تا چه اندازه بی‌توجهی را به اسم محبت تحمل می‌کنیم؟ چه تعداد از زناها یا طلاقهای غیر کتاب‌مقدسی بدون هیچ نظری در کلیسای ما اتفاق می‌افتد، در حالیکه این حرکت‌ها به دنیا فریاد می‌زنند، می‌گویند «ما هیچ فرقی با آنها نداریم»؟ به چه تعدادی از تفرقه اندازها اجازه می‌دهیم که کلیسا را برای موضوعات کوچک از هم جدا کنند، یا اجازه تعلیم چقدر اناجیل دروغین را می‌دهیم؟

برادران عزیز، اگر شما به عنوان شبان، مشایخ، معلم و یا یک عضو کلیسا این مقاله را می‌خوانید، به مسئولیت بزرگی که داریم فکر کنید. توجه کنید که چطور می‌توانیم به بهترین شکل شاهدی برای خدا باشیم- آیا به این طریق که گناه را در جمع خود نادیده بگیریم، یا با مهربانی کسانی که در گناه افتاده‌اند را اصلاح نماییم، به همان طریقی که پولس در غلاطیان ۶: ۱ به ما می‌گوید؟ کدامیک به بهترین شکل خدایی را که پرستش می‌کنیم، نشان می‌دهد؟ آیا رحمت خدا، قدوسیت او در کلامش را خدشه‌دار می‌کند؟ در کلیسایش چطور؟ مسئولیت ما در این امر چیست؟

مواظب باشد که چه الگویی از خود برای دنیای اطراف خود به جا می‌گذارید. خدا نقشه‌ای عظیم برای قوم خود و دنیایش دارد؛ او ما را خوانده تا آن را از طریق کلام و زندگیمان نشان بدهیم. آیا شما این کار را انجام می‌دهید؟ باشد که خدا به هر یک از ما کمک کند تا در خواندگی عظیم خود امین باشیم.

مارک دِوِر

ترجمه کانون کتاب‌مقدس

The Power of Expample-By Mark Dever