بشارت & انجیل

مشکلِ برنامه‌های بشارتی

Article
08.28.2023

کار دشواری نیست که اکثر مسیحیان را متقاعد کنیم که بشارت دادن جمعی، یکی از راههای انجام این کار است. حتی کار دشواری نیست که افرادی را پیدا کنیم که با هم کاری بشارتی انجام دهند.

اما معمولاً وقتی ما به بشارت دادن  فکر می‌کنیم، برنامه‌های بشارتی به ذهن ما می‌رسد، که موضوع یکسانی نیست. منظور من از «برنامه»، وقایع بزرگی است که گاهی اتفاق می‌افتد و در آن واعظی معروف یا موضوع هیجان انگیزی وجود دارد که در این میان انجیل بیان می‌شود. یا شاید این برنامه برای جلب توجه زیاد نباشد، فقط برای حق جویان تنظیم شده باشد که شامل برنامه هایی چون پروژه‌های خدماتی یا برنامه‌های ورزشی می‌باشد، به این امید که توسط آنها دری برای گفتگوهای روحانی باز شود.

خدا می‌تواند از برنامه‌ها استفاده کند. من افرادی را می‌شناسم که از طریق این برنامه‌های بشارتی ایمان آورده‌اند. جهت اطلاع عرض کنم که شخصاً تبلیغ چند برنامه بشارتی را انجام داده و حتی خودم واعظ آن بوده‌ام. اما فکر نمی‌کنم که برنامه‌ها، تأثیر گذارترین راه یا حتی راه اولیه برای بشارت دادن باشد.

بنابراین، وقتی شما به دقت به برنامه‌ها نگاه می‌کنید، می‌بینید که کاری از پیش نمی‌رود. یکی اینکه، هزینه‌های بسیاری صرف می‌شود که نتیجۀ معکوس به همراه دارد: هر چه هزینه‌های بیشتری صرفِ این برنامه‌ها می‌کنیم، ثمرۀ کمتری از بشارت دادن حاصل می‌شود. به عنوان نمونه، وقتی از افرادِ زیر ۲۱ سال (زمانیکه اکثر افراد ایمان می‌آورند) پرسیده می‌شود که چطور تولد تازه یافتند، فقط ۱ درصد گفتند که از طریق تلویزیون یا رسانه‌های دیگر ایمان آوردند، درحالیکه ۴۳ درصد گفتند که از طریق یک دوست یا عضوی از خانوادۀ خود ایمان آوردند. فقط به هزینه‌ها فکر کنید که چه فرقی میان یک فنجان قهوه و برنامه‌های تلویزیونی وجود دارد. یا به تأثیر آنها فکر کنید: مادران، افراد بیشتری را به سوی عیسی هدایت می‌کنند تا برنامه‌ها.

عجیب است که به نظر می‌رسد برنامه‌های بشارتی کارهای دیگر را بهتر از بشارت انجام می‌دهند: آنها گروهی را برای مسیحیان به وجود می‌آورند که می‌توانند در آنها شرکت کنند، آنها مسیحیان را تشویق می‌کنند که برای مسیح بایستند، و آنها می‌توانند به کلیساها این توانایی را بدهند که جایگاه‌های تازه‌ای برای خدمت داشته باشند.

با اینحال به نظر می‌رسد که ما گرسنگی سیری ناپذیری برای این برنامه ها بشارت داریم. چرا؟ برنامه‌ها مانند شِکر هستند. مزه‌دار هستند، حتی اعتیاد آورند. به هر حال، باعث می‌شوند که اشتیاق ما به خوراک  سالم از بین برود. اگر چه به سرعت به ما انرژی می‌دهند، اما به مرور زمان شما را سست می‌کنند، و یک رژیم پیوسته و یکنواخت از آن، شما را به کُشتن خواهد داد.

یک رژیم سرسختانه از برنامه‌های بشارتی، سوء تغذیه بشارتی به همراه می‌آورد. همانطور که خوردن شکر می‌تواند باعث شود که ما فکر کنیم چیزی خورده‌ایم، درحالیکه چیزی نخورده‌ایم، برنامه‌ها هم اغلب باعث می‌شود که احساس کنیم بشارت داده‌ایم، درحالیکه بشارت نداده‌ایم. پس باید دلخوشی ناسالمی نسبت به این برنامه‌ها نداشته باشیم. باید از آنها به صورت استراتژیک استفاده کنیم اما میانه‌رو باشیم، به یاد داشته باشیم که خدا یک برنامه برای ما نفرستاد، بلکه او پسر خود را فرستاد.

پس باید چه کار کرد؟ ما می‌خواهیم که بشارت جمعی داشته باشیم. مشتاقیم که وقتی ایمان خود را با دیگران در میان می‌گذاریم، دوستانمان در کنارمان باشند. اما در عین حال، محدودیت‌ها، حتی خطراتِ این برنامه‌ها را می‌بینیم. آیا راه چاره‌ای وجود دارد؟

می‌خواهم در مورد چیزی کاملاً متفاوت صحبت کنم، چیزی که هم همگانی می‌باشد و هم شخصی: فرهنگِ بشارت در کانون و مرکز کلیسای محلی.

کلیسا و بشارت

عیسی گفت، «به همین همه خواهند فهمید که شاگرد من هستید اگر محبت یکدیگر را داشته باشید» (یوحنا ۱۳ : ۳۵). کمی بعد، در همان زمان که با شاگردان خود بود، دعا کرد که آنها با هم متحد باشند، «… تا جهان ایمان آرد که تو مرا فرستادی» (یوحنا ۱۷ : ۲۰ – ۲۱). این مطلب را درک کنید: عیسی می‌گوید محبتی که ما نسبت به یکدیگر در کلیسا داریم، بیانیه‌ای است از اینکه ما در حقیقت تبدیل شده‌ایم. وقتی ما در بدن مسیح هستیم، به جهان نشان می‌دهیم که عیسی، پسر خداست. محبت، شاگردی ما را تأیید می‌کند. اتحاد، الوهیت مسیح را تأیید می‌کند. چه شهادت پرقدرتی!

عبارات بسیاری وجود دارد که تلاش‌های بشارتی ما را شکل داده و به ما دستورالعمل می‌دهد، اما این آیات پایه‌های کتاب‌مقدسی می‌باشد که به ما نشان می‌دهد که کلیسا باید فرهنگی برای بشارت باشد.

به این معنا که کلیسای محلی، انجیلِ دیدنی می‌باشد. اگر ما می‌خواهیم از طریق محبت خود به یکدیگر، تصویری از انجیل ارائه دهیم، لازم است که این کار در جماعت محلی متشکل از افرادی که باهم در محبت عهد بسته‌اند تا یک کلیسا باشند. این یک محبت خیالی نیست، بلکه محبت به افراد واقعی در دنیای واقعی می‌باشد. من بارها از غیر مسیحیان شنیده‌ام که کلیسا برای آنها چیز عجیبی بود، اما آنچه که آنها را به سوی مشارکت سوق داد، محبتِ میان اعضا بود.

اما انجیل تنها در محبت ما به تصویر کشیده نمی‌شودد. آیا تابحال به این موضوع فکر کرده‌اید که تا چه اندازه دستورالعملهای کتاب‌مقدسی خدا که برای بنای تار و پود کلیسا می‌باشد، اگر به طور صحیح صورت پذیرد، می‌تواند به عنوان وسیله‌ای برای اعلام انجیل باشد؟

برای دنبال کردن رسمِ صحیح بشارت، ما کلیسا را برای بشارت دادن، از نو نمی‌سازیم. بلکه، اجازه می‌دهیم که چیزهایی که خدا در کلیسا ساخته، انجیل را اعلام کند. وقتیکه عیسی کلیسا را می‌ساخت، انجیل را فراموش نکرد.

به عنوان نمونه، تعمید تصویری از مرگ، دفن شدن و رستاخیز عیسی می‌باشد. نشان می‌دهد که چگونه مرگ او، مرگ ماست و حیات او، حیات ماست. شام خداوند، مرگ مسیح را اعلام می‌کند، تا زمانیکه او بازگردد و ما را ترغیب کند به اینکه گناهانمان را اعتراف کنیم تا بخشش را از نو تجربه کنیم. وقتیکه دعا می‌کنیم، حقایق خدا را دعا می‌کنیم. وقتیکه سرود می‌خوانیم، از کارهای عظیمی که خدا از طریق انجیل برای ما انجام داده، سرود می‌خوانیم. وقتیکه هدایا می‌دهیم، این هدایا را می‌دهیم تا پیغام انجیل گسترش یابد. و البته که موعظه کلام، انجیل را اعلام می‌کند.

در حقیقت، موعظه کلام، چیزی است که کلیسا را شکل می‌دهد تا از آنجا کار خود را آغاز نماییم. و وقتیکه کلیسا شکل گرفت، این تکلیف به کلیسا داده شده که شاگردان بسازد، افرادی را بفرستد تا انجیل را موعظه کنند تا کلیساهای جدید تشکیل دهند. این چرخه از زمانی که عیسی به آسمان صعود کرد در حال وقوع است و تا زمانیکه او بازگردد ادامه خواهد یافت.

فرهنگ بشارت دادن در سطح زیرین قرار دارد. در فرهنگ بشارت دادن، مردم درک می‌کنند که تکلیف اصلی کلیسا این است که جماعت باشند. ما می‌توانیم ببینیم که فعالیت‌های کلیسایی، شاهدی در کلیسا و شاهدی برای کلیسا می‌باشد، و قطعاً کلیسا برای فرصت‌های بشارتی و خدمات بشارتی در خارج از کلیسا، دعا و آن را حمایت می‌نماید، اما نقش کلیسا این نیست که برنامه اجرا کند. کلیسا باید فرهنگ بشارت دادن را توسعه دهد. اعضا از کلیسا فرستاده می‌شوند تا بشارت دهند. من می‌دانم که شاید وسواس بخرج می‌دهم، اما واقعاً موضوعی مهم است. اگر این امر را صحیح درک نکنید، باعث می‌شود که به کلیسا حمله‌ور شوید و آن را براندازید- به اشتباه  از مشایخ کلیسا عصبانی شوید.

بنابراین، در فرهنگ صحیح بشارت دادن، این مطلب به درستی درک شده که تفاوتی میان اولویت برای کلیسا و برای شخص وجود دارد. ما به کلیساهایی نیاز داریم که انجیل را به طریقی که کتاب مقدس توصیف می‌کند، زندگی کنند، و ما نیاز به مسیحیانی داریم که با جویندگان دوستانه رفتار کنند، نه چیزی برعکس آن. به این معنا که آنچه شما در بشارت فردیتان انجام می‌دهید، شاید انجام آن عملی نباشد که باید کلّ کلیسا آن را انجام دهد.

در فرهنگ بشارت دادن، هدف این است که همه اعضا، انجیل را در میان بگذارند، دعا کنند و از فرصت‌های پیشِ رو استفاده کنند- نه فقط شبانام و مشایخ. مسئولیت ما این است که شاهدانی امین در کنار یکدیگر باشیم.

من معتقدم که اگر اعضا نیمی از زمانی را که به اجرای برنامه‌ها اختصاص می‌دهند، به مکالمات دوستانه بشارتی با همسایگان، همکاران، یا هم کلاسی‌های خود اختصاص دهند، پاسخ بهتری به انجیل خواهند دید و حتی افراد بیشتری را صید خواهند کرد. اگر خوب فکر کنید، متوجه می‌شوید که هیچ راهی جز این وجود ندارد که بتوانید به بهترین شکل تمام غیر مسیحیانی را که اعضای کلیسایتان به صورت هفتگی با آنها در تماس هستند، در مکان مقدّس کلیسای خود جای دهید- مهم نیست که این مکان مقدس چه اندازه‌ای داشته باشد.

حقیقت این است که اکثر افراد از طریق تأثیر اعضای خانواده، گروههای کوچک مطالعه کتاب‌مقدس، یا گفتگویی با یک دوست بعد از جلسه کلیسا، ایمان می‌آورند: مسیحیانی که به طور مشخص در مورد انجیل صحبت می‌کنند.

یادداشت ویراستار: این مقاله برگرفته از نسخه اقتباس شده از آخرین کتاب مَک از سریِ بنای کلیساهای تندرست می‌باشد: بشارت: چگونه تمامی اعضای کلیسا در مورد عیسی صحبت می‌کند.

ترجمه کانون کتاب‌مقدس

The Problem with Evangelistic Programs