مقاله‌ها

انتقاد از کلیساهای چند شعبه‌ای

Article
04.25.2024

انتقاد الهیاتی از کلیساهای چند شعبه‌ای: به چه چیز «کلیسا» گفته می شود؟

به نظر شما، موارد ضروری برای اینکه یک گروه از مسیحیان به عنوان یک کلیسای محلی  در نظر گرفته شوند، چیست؟ انتظار ندارم که فکر کنید اگر سه مسیحی در پارک با هم فریزبی یا بشقاب پرنده بازی کنند، یک کلیسای محلی را تشکیل می دهند. پس کلیسای محلی چیست؟

حال اگر این سه دوست با هم از پارک خارج شده و به سالن غذاخوری محلی بروند و قبل از غذا با هم دعا کنند، چطور؟ آیا به این ترتیب یک کلیسا هستند؟ اگر کتاب مقدس خود را برداشته و همدیگر را نصیحت کنند، چطور؟ تصمیم بگیرند که هر هفته همدیگر را ببینند؟ عشاء ربانی داشته باشند؟ به نوعی با هم عهد ببندند؟ مدارک قانونی را به ادارات رسمی شهر خود ارائه دهند و به عنوان یک کلیسا شناخته شوند؟ از ملاقات در سالن غذاخوری دست کشیده و ساختمانی با گنبدی در بالای سقف آن که اکثر کلیساها دارند پیدا کنند، چطور؟ مرز مشخصه میان ” سه دوست مسیحی که با هم وقتی را صرف می کنند” و ” سه مسیحی که با هم یک کلیسا را تشکیل می دهند” چیست؟

به طور خلاصه، چه چیزی یک کلیسای محلی را به عنوان کلیسا مشخص می کند؟ این سوالی است که توسط پدیده کلیسای چند شعبه ای مطرح شده است. به نظر من، تمیزترین و ساده ترین بحثی که بر ضد کلیساهای چند شعبه  وجود دارد، بحث معنایی است. اینطور گفته شده که اکلسیا یعنی مجلس یا مجمع، پس یک جمع یا مجلس، یک کلیسا است. اما آنچه که پشت این بحث معنایی فعالیت می کند، این سؤال الهیاتی نسبتاً پیچیده است که چه چیزی یک کلیسای محلی را به عنوان یک کلیسا مطرح می کند.

اگرچه ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشد، کلیساهای چند  شعبه ای  به طور کلی مکان خود یا فضای دانشکده های خود را به عنوان” کلیسا” به حساب نمی آورند. مثلاً، کلیسای تعمیدی بیت لحم در مینه سوتا، خدمتی که من شخصاً به شکلی برجسته سپاسگزار آن هستم، سه ” فضای دانشکده” خود را با هم به عنوان یک ” کلیسا ”  معرفی  می کند. فضای دانشکده الف، یک کلیسا نیست، یا حداقل آنها اینطور نامگذاری نمی کنند. فضای دانشکده ب، یک کلیسا نیست. فضای دانشکده ج ، یک کلیسا نیست. اما آنها می گویند، فضای دانشکده های الف و ب و ج ، با هم یک کلیسا را تشکیل می دهند.

دوباره این سؤال مطرح می شود، مرز مشخصه میان یک فضای دانشکده ( یا یک مکان) و یک کلیسا چیست؟ چرا می گویند که یک گروه از مسیحیانی که در یک دانشکده با هم جمع شده اند، یک کلیسا نیست، درحالیکه تعدادی از این دانشکده ها با هم یک کلیسا هستند؟ در نهایت، به نظر می رسد همه این افرادی که با هم در یک فضای دانشکده جمع می شوند، کارهای کلیسایی مثل سرود خواندن، عشاء ربانی و شنیدن کلام خدا را انجام می دهند، آنچه که یک کلیسا را کلیسا می سازد. چطور است که آنها ” یک کلیسا” خوانده نمی شوند؟

در ادامه، ما اول از همه به پاسخی که کلیسای چند شعبه ای به این سؤالات می دهد نگاهی می اندازیم.بعد، به دیدگاه کتاب مقدسی می پردازیم، آنچه که طرفداران چند شعبه ای برای کلیسا با شعبه های مختلف ارائه می دهند. بعد من پاسخ نهایی خود را به همراه کلام مختصری در رابطه با غیر جماعت گرایان به این سوال که چه چیزی کلیسای محلی را تشکیل می دهد، ارائه خواهم داد. در نهایت، من درباره کلیساهای چند شعبه ، چهار نتیجه گیری خواهم کرد.

در میان همه اینها، امیدوارم که خواننده اعتماد کند که، اگرچه من این چالشها را در زمینه جامعه کلیسایی عنوان می کنم، در عین حال، خدا را ستایش می نمایم برای کار انجیل نیکویی که تعداد زیادی از کلیساها با شعبه های مختلف برای پادشاهی و ملکوت مسیح انجام می دهند. در حقیقت، غیرت آنها برای کار خدا مرا فروتن می کند، و امیدوارم در جایی که من نیاز به اصلاح شدن دارم آنها مقداری از این غیرت را صرف تصحیح کردن من کنند.

تعریف چند شعبه از اکلسیا

طرفداران کلیسای چند شعبه ای و خدمت چند شعبه در مورد آنچه که آنها را به عنوان ” یک کلیسا” مطرح می کند، چه می گویند؟ به نظر من، این چیزی همچون یک ساختار همکاری مشترک است. در کتاب انقلاب کلیسای چند شعبه ای، نویسنده اینطور می نویسد،

کلیسای چند شعبه ای  کلیسایی است که در جاهای مختلف با هم ملاقات می کنند- اتاقهای مختلف در یک فضای دانشکده، مکانهای مختلف در یک منطقه، یا در بعضی موارد، در شهرهای مختلف، در ایالات یا ملتهای مختلف با هم ملاقات می کنند. کلیسای دارای شعبه های مختلف  دید و رویای یکسان، بودجه، رهبری و هیئت یکسانی دارند.

اگر این بحث را درست درک کرده باشم، به این معناست که گروهی از مسیحیان فقط زمانی می توانند از مرز مشخصه ” کلیسا نبودن” به ” یک کلیسا” بودن، عبور کنند که یک دید و رویا، بودجه و رهبری مشترک داشته باشند. شکّی نیست که این نویسنده ها خواهند گفت که موارد دیگری همچون موعظه کلام و اجرای احکام هم برای کلیسا بودن، ضروری است. اما علاوه بر کلام و احکام، اینطور به نظر می رسد که کلیسا نیاز به رهبری، بودجه و به طور کلی یک ساختار هماهنگ دارد. این یک استنباط ضروری است از اینکه می گوییم اگر افراد با هم در هر مکانی برای موعظه و احکام جمع شوند، این به خودی خود یک کلیسا نیست بلکه همه این مکانها باهم ” یک کلیسا ” را تشکیل می دهند.

وب سایت کلیسای تعمیدی بیت لحم در مینه سوتا، تقریباً همین موضوع را مطرح می کند.

ما یک کلیسای چند شعبه ای هستیم. به عنوان بخشی از این استراتژی که مسیح را با هم به عنوان یک گنجینه نفیس بشماریم، هدف ما این است که فضای دانشکده ها را افزایش دهیم. بنابراین، از فضای دانشکده خود در مرکز شهر مینه سوتا که در سال ۱۸۷۱ تاسیس شد، یک فضای دانشکده در شمال در سال ۲۰۰۲ و یکی در جنوب در سال ۲۰۰۶ تاسیس کردیم. برخلاف بنای کلیساهای جدید، این فضای دانشکده ها همه بخشی از بیت لحم است، با یک دید و رویا، یک استراتژی، یک پایه الهیاتی، یک رهبری، یک تشکیلات، یک گروه بشارتی، و یک بودجه. ( مراجع در اینجا عنوان شده، حروف ایتالیک گفته های من است.)

توجه کنید، اینها ” کلیساهای تازه تاسیس شده نیستند” ، اینها کلیساهای جدیدی نیستند. اینها مکانهای جدید یا دانشکده های جدید هستند. در رابطه با ساختن چند دانشکده، شبان جان پایپر در وبلاگ خود نوشته است،

من فکر می کنم اتحاد در ذات جمع کلیسایی کتاب مقدسی، به اتحاد در رهبری، یکپارچگی در تعالیم، و اتحاد در فلسفه خدمت بستگی دارد. و بعد، در کلیسا، به دسته های مهمی از روابط که از نظر کتاب مقدسی حیات بخش است بستگی دارد که شامل همه فرمانهای کتاب مقدس در رابطه با ” یکدیگر” می باشد.

حال، پایپر از عبارتِ” جامعه کلیسایی و اتحاد کتاب مقدسی” استفاده می کند. امیدوارم که بی انصافی نکرده باشم اگر فرض کنم که منظورش این است که اینها چیزهایی است که خدمات و فضای دانشکده های مختلف بیت لحم را به عنوان ” یک کلیسا” مطرح می کند، یعنی رهبران متحد، تعالیم و فلسفه متحد. او به ” دسته های گوناگونی از روابط” هم اشاره می کند، اما به سختی می توان دید که چطور این موارد در عمل اجرا می شوند، چون حداقل در اصل، اینها دسته های جداگانه ای از روابط هستند- یک یا دو دسته در یک دانشکده، دسته های بیشتر و متفاوتی در دانشکده های دیگر، و به همین ترتیب تا به آخر. روی هم رفته، او در مورد روابطی صحبت می کند که حیات بخش است، به این معنی که آن روابط میان افرادی است که با هم هستند و یکدیگر را می شناسند.

آنچه که درباره مفهوم چند شعبه از یک کلیسا برای من کمی مبهم است، این که به عنوان کلیسا، نقشِ جمع شدن یا گرد هم آمدن در تشکیل یک کلیسا چیست. از یک طرف، به نظر می رسد که طرفداران چند شعبه می توانند بگویند ” البته که مسیحیان باید با مسیحیان دیگر جمع شوند. کتاب مقدس این فرمان را می دهد.” ( عبرانیان ۱۰: ۲۵{ از جمع شدن با یکدیگر در مجالس کلیسایی غفلت نکنیم، چنانکه بعضی‌ها به این عادت کرده‌اند، بلکه باید یکدیگر را بیشتر تشویق نماییم، مخصوصاً در این ایام که روز خداوند نزدیک می‌شود }) و ما می گوییم که یک مسیحی باید با ایمانداران دیگر در بعضی جاها یا مکان ها جمع شود. اگر اصلاً هیچ کسی نبود که در جایی با هم جمع شویم، نمی توانیم یک کلیسا داشته باشیم.

از طرف دیگر، اگر بخواهیم سرسختانه در این مورد صحبت کنیم، به نظر می رسد که آنها این ایده جمع شدن یا گرد هم آمدن را از تعریف یک کلیسا خارج کرده اند. دانشکده الف و دانشکده ب با هم جمع نمی شوند، بسیار واضح و ساده است. اما هنوز یک ” کلیسا” هستند. عملاً، شعبه های مختلف، مشارکت دارند، اما جداگانه جمع می شوند. اما در تعریف، فکر می کنم باید بگوییم که آنها، جمع شدن را از تعریف کلیسا خارج کرده اند. در بهترین حالت، می توان گفت که تنشی در اینجا وجود دارد، به همین دلیل می گویم که این موضوع برای من روشن و واضح نیست. آنها می توانند بگویند که مسیحیان باید در جایی با هم جمع شوند تا کلیسایی وجود داشته باشد، اما بعد اگر بخواهیم سرسختانه در این مورد صحبت کنیم، باید بگوییم آنها چیزی را یک “کلیسا ” می نامند که با هم جمع نشده است.

اگر آنچه می گویم صحیح باشد، پس تعریف چند شعبه از اکلسیا، ” گردهم آمدن” یا ” جمع شدن” نیست، همانطور که ” رهبری”، ” فلسفه خدمت” یا ” ساختار همکاری” آنها اینطور نیست؛ یا شاید  “مسیحیانی که با یک ساختار رهبری مشترک و فلسفه خدمت به هم وصل می شوند، ضرورتاً با هم جمع نمی شوند.”

قالب کتاب مقدسی برای شعبه های مختلف

بیایید چند لحظه ای با هم به بحث کتاب مقدسی رجوع کنیم. در توجیه کتاب مقدسی خود برای مفهوم چند شعبه از ” کلیسا”، طرفداران به طور کلی به انعطاف پذیری ایده ” کلیسا” در عهد جدید اشاره می کنند. برای نمونه، مارک دریسکول و گری برِشیرز، به کلیساهای عهدجدید مراجعه می کنند، می نویسند،” قسمتهای گوناگونی نشان می دهد که کلیسای اولیه نسبتاً انعطاف پذیر بود، در شرایط مشخصی با هم ملاقات کرده و پرستش می کردند تا به نیازها رسیدگی کرده و از فرصتهای زمانی خود استفاده کنند. ” ( کلیسای وینتیج، راه صلیب، ۲۰۰۸، ۲۴۴)

دریسکول و برِشیرز به ” کار شبکه ای کلیساهای پراکنده در سراسر شهری مشخص” اشاره می کنند. (به عنوان نمونه: قرنتس، غلاطیه، تسالونیکیه و فیلیپی)

مشکل بحث اینجاست که پولس به یک ” شبکه از کلیساها” نامه ننوشته است. او به ” کلیسا” به صورت فردی در شهر قرنتس و به  “کلیساها”  بصورت جمعی در منطقه غلاطیه نوشته است. مطمئن نیستم که چرا اینها با هم در نظر گرفته می شدند. دریسکول و برِشیرز هم به “کلیساها در ناحیه، پُنطُس، غلاطیه، قَپَدوقیه، آسیا و بطانیه” مراجعه می کند ( اول پطرس ۱:۱{ ۱ از طرف پطرس، رسول عیسی مسیح به قوم برگزیدهً خدا که در سرتاسر استان‌های پنطس، غلاطیه، کپدوکیه، آسیا و بطینیه پراکنده شده‌اند.}). کلیساهایی که آنها به عنوان “شبکه ای از جماعت های متصل به هم” توصیف می کنند. البته که این متن راجع به “مقدسین” است،نه “کلیساها”. به هرحال، من قادر به دیدن “کلیسا”ی چند شعبه  به شکل “فضای دانشکده ها”، “خدمات” یا “شعبات” در این متن نیستم.

توجیهات کتاب مقدسی اجبار دیگری هم توسط طرفداران شعبه های مختلف از مراجع کلیسای خانگی در روم و کولُسی می آید. پولس به رومیان می نویسد که” به همه که در روم محبوب خدا هستید” (۱: ۷){ من این نامه را به همۀ شما محبوبان خدا در روم که به این مقام مقدّس خوانده شده‌اید می‌نویسم‌}، که باید اشاره به یک کلیسا یا یک شبکه ای از کلیساها باشد. بعد، در انتهای این نامه، به خوانندگانش می گوید که به پِرسکلا و آکیلا و “کلیسایی که در خانه آنهاست” سلام برسانند.(۱۶ : ۵{ ۵ به کلیسایی که در خانۀ آنان تشکیل می‌شود سلام برسانید‌.})، که احتمالاً پیشنهاد می کند که اگر یک “کلیسا” در روم وجود دارد، کلیسایی که او به آنها نامه می نویسد، این یک “کلیسا” شامل “کلیساهای ” خانگی بسیاری است. نمونه ای مشابه در نامه به “مقدسین و برادران امین در مسیح در کوُلُسی” (۱ : ۲{ ۲ به دوستان مقدّس و وفادار در شهر کولسیه که با مسیح متحد می‌باشند، پدر ما خدا، فیض و آرامش به شما عطا فرماید‌ }) دیده می شود. بعد پولس اشاره می کند به یک کلیسای خانگی مشخص ( ۴ : ۱۵{ ۱۵ به ایمانداران در «لائودیکیه» و به «بانو نیمفاس» و کلیسایی که در خانۀ او تشکیل می‌شود سلام مرا برسانید})، کلیسایی که در عوض، به نظر می رسد در مقایسه با کلیسایی که در خانه فلیمون می باشد، که یک کلیسای خانگی متفاوتی است، چون می دانیم که فلیمون هم در کولُسی زندگی می کرد. (فلیمون ۱ : ۲{ ۲ و به کلیسایی که در خانهً تو تشکیل می‌شود و به خواهر ما «بانو اپفیه» و «ارخیپس» همکار ما، این نامه تقدیم می‌گردد‌.})

در اینجا، همینطور که بحث ادامه پیدا می کند ایده اساسی این است که کلیسای خانگی می تواند به عنوان یک “کلیسا” شمرده شود، درحالیکه همه این شبکه های کلیسایی هم می توانند به عنوان “یک کلیسا” شمرده شوند، درست مانند یک شعبه از بانکهای شهر که می تواند یک “بانک” نامیده شود. و این بحث زمانی کار می کند که اصطلاح “کلیسا” حقیقتاً به اندازه کافی انعطاف پذیر باشد، یا اگر طبیعت ذاتی “کلیسا” به نحوی این اجازه را بدهد، یا اگر آیات کتاب مقدس به وضوح آن را به این طریق به کار برده باشد.

برای من کمی عجیب است که طرفداران چند شعبه ای این بحث را پیش می کشند، رومیان ۵:۱۶ { ۵ به کلیسایی که در خانۀ آنان تشکیل می‌شود سلام برسانید‌. من به دوست عزیز «اپنطس» که اولین شخصی بود که در استان آسیا به مسیح ایمان آورد نیز سلام می‌رسانم‌. } و کولسیان ۴ : ۱۵{۱۵ به ایمانداران در «لائودیکیه» و به «بانو نیمفاس» و کلیسایی که در خانۀ او تشکیل می‌شود سلام مرا برسانید.} ولی طبق آنچه که این دو آیه صریحاً به کلیساهای خانگی به عنوان “کلیساها” اشاره می کند، آنها واقعاً به مکانهای مختلف یا فضای دانشکده های خود به عنوان ” کلیساها” اشاره نمی کنند.چند شعبه ای ها کلام را مطابق آیات کتاب مقدس” انعطاف” نمی دهند. اگر طبق گفته پولس، جمع رومیان که در خانه پرسکلا و آکیلا جمع می شدند، یک “کلیسا” است، و اگر این کلیسای خانگی بخشی از یک “کلیسای” بزرگتر در روم است، پس چرا هر دانشکده یا محل، یک کلیسا خوانده نمی شود؟ بعلاوه، چه توضیح الهیاتی می توانند ارائه بدهند در مورد اینکه چطور یک کلیسای خانگی، یک کلیساست و کلیسای شهری، کلیسایی شامل چند کلیسای دیگر است؟ تفاوت میان این دو چیست؟ اگر کلیسای خانگی واقعاً یک کلیسا است، پس چرا آنها باید با یک کلیسای بزرگ شهری جمع شوند؟ به طور خلاصه، طرفداران چند شعبه ای اگر می خواهند از این دو پیغام برای توضیح نکات خود استفاده کنند، باید توضیحات بیشتری ارائه بدهند.

به هر حال، مشکل بزرگتر برای این بحث، این است که در هیچ کجا پولس به کلیسای روم یا کولُسی و یا به “کلیساهای” خانگی در اورشلیم هم (به تنهایی) اشاره نمی کند. حتی اگر طبق آنچه که بعضی از نظریه پردازان در موردش بحث می کنند، دلیلی داشته باشیم که فکر کنیم او به یک کلیسا در روم یا کولُسی نامه نوشته، مطلقاً دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم که او گفت کلیساهای خانگی هم متعلق به یک کلیسای شهری هستند یا از یک کلیسای شهری “تشکیل شده اند.” شاید یک کلیسای بزرگتر در روم وجود داشته که پولس به آنها این نامه را نوشت، یا شاید پرسکلا و آکیلا کلیسای کوچک خود را در خارج از شهر داشتند. کسی چه می داند! نکته این است که، آیات کتاب مقدس هیچ یک از این موضوعات را مطرح نمی کند. فقط می گوید” آنها که در روم محبوب خدا هستند” در باب ۱ و ” کلیسایی که در خانه آنهاست” در باب ۱۶. ممکن است هر چیز دیگری که ما بگوییم، از افکار خودمان باشد.

جای دیگری که طرفداران چند شعبه ای به دنبال مجوز کتاب مقدسی هستند،حساب کلیسا در اورشلیم در کتاب اعمال است. حداقل دو بحث در اینجا وجود دارد. اول، بعضی از افراد می گویند که احتمالاً کلیسای اورشلیم در کلیساهای خانگی متفاوتی که اندازه های آن مشخص شده، با هم ملاقات می کردند. آنها نمی توانستند با هم جمع شوند. مشکل این نکته این است و البته در کتاب اعمال به آن اشاره شده، کلیسای اورشلیم همه با هم جمع می شدند- همه یعنی هزاران تن ( نگاهی بیندازید به اعمال ۲: ۴۴{۴۴ تمام ایمانداران با هم متحد و در همه چیز شریک بودند‌.}، ۵ : ۱۲{ ۱۲ رسولان آیات و معجزات بی شماری در میان قوم انجام می‌دادند و با وحدت نظر در ایوان سلیمان جمع می‌شدند‌.}؛  ۶: ۱ – ۲{ ۱ در این ایام که تعداد شاگردان زیادتر می‌شد یهودیان یونانی زبان از یهودیان عبری زبان شکایت کردند که در تقسیم خوراک روزانه، بیوه زنان یونانی زبان از نظر دور می‌مانند‌. ۲ پس آن دوازده رسول کلیۀ شاگردان را احضار کردند و گفتند: «شایسته نیست ما به خاطر رسانیدن غذا به دیگران از اعلام کلام خدا غافل بمانیم‌. } ).

دوم اینکه، طرفداران چند شعبه ای می گویند که یک کلیسا در اورشلیم هنوز به عنوان ” یک کلیسا” حساب می شد، حتی با وجود اینکه افراد در خانه های مختلف با هم جمع می شدند. دو آیه ای که معمولاً در این راستا بیان می شود، هر دو از کتاب اعمال است:

•” هر روزه در هیکل به یکدل پیوسته می بودند و در خانه ها نان را پاره می کردند و {کلیسای اورشلیم} خوراک را به خوشی و ساده دلی می خوردند.” (اعمال ۲: ۴۶)

•” اما سولس کلیسا را معذّب می ساخت و خانه به خانه گشته، مردان و زنان را برکشیده، به زندان می افکند.” (اعمال ۸ : ۳ )

اعتراف می کنم که این بحث مرا کمی متعجب کرد. پیش از اینکه تکنولوژی، پدیده کلیسای چند شعبه ای را امکان پذیر سازد، تا جاییکه من می دانم، هیچ کس این آیه ها را به این شکل نمی خواند. من باور دارم که طبیعی ترین شکل خواندن آنها، این است که بگوییم کلیسای اورشلیم، هنوز “کلیسا” شمرده می شود، اگرچه پراکنده شده و در خانه های مختلف با هم جمع می شدند. به همین ترتیب، می توانم بگویم که یک ” تیم” بسکتبال هنوز هم یک ” تیم ” است،حتی اگر اعضای آن، شب را در شهرها یا اتاقهای مختلف هتل به سر ببرند. و البته که آنها یک تیم هستند، چون دائماً با هم جمع می شوند و کارهایی را انجام می دهند که باعث تشکیل یک تیم بسکتبال می شود.

به همین شکل، در اعمال فصل ۲، کلیسا با هم در هیکل جمع می شوند تا آنچه را که باعث تشکیل یک کلیسا می شود، انجام دهند و بعد پخش می شوند تا نان را پاره کرده و در گروههای کوچکی با هم مشارکت داشته باشند. آنها یک کلیسا تشکیل داده اند، نه با کارهایی که وقتی پراکنده می شوند انجام می دهند، بلکه با آنچه که وقتی جمع می شوند انجام می دهند. بعد در اعمال فصل ۸، می خوانیم که پولس از خانه ای به خانه دیگر می رود و به اعضای کلیسای اورشلیم جفا می رساند. مثل این است که بگوییم، ” مربی بسکتبال از اتاقی به اتاق دیگر می رود تا به تیم خبر بدهد که مسابقه به تعویق افتاده است.”

یک ایده کلیدی در اینجا است که ارزش توجه کردن را دارد. کلمه” کلیسا” در عهد جدید، مخصوصاً در کتاب اعمال، برای شناختن اعضای یک کلیسا استفاده می شد. حتی وقتی که با هم در جمع نبودند و کارهای کلیسایی نمی کردند، پس وقتی پولس ” به قیصرّیه فرود آمده و به اورشلیم رفت و با کلیسا احوالپرسی و خوش آمدگویی نمود” (اعمال ۱۸: ۲۲{ ۲۲ وقتی به ساحل قیصریه رسید به اورشلیم رفت و پس از سلام و احوالپرسی با اهل کلیسا به طرف انطاکیه حرکت کرد‌.}) ،آیا به این معنی است که او به طور اتفاقی روز یکشنبه صبح رسید و توانست به جمع آنها برود و سلام و احوالپرسی کند؟ یا به این معنی است که او به همه جا رفت و با اعضای کلیسا احوالپرسی کرد؟ به نظر من مورد دوم صحیح است. نمونه ای که در اعمال فصل ۸ آمده، واضح تر از این است.

اکثریت ما امروزه اصطلاح ” کلیسا” را به همین طریق به کار می بریم، وقتی که در مورد دعا برای “کلیسا”ی خود در طول هفته صحبت می کنیم، ممکن است که ما روز سه شنبه با کلیسای خود جمع نشویم، اما هنوز هم به کلیسا به عنوان چیزی که در روزهای سه شنبه هم وجود دارد، اشاره می کنیم، چون در اینجا ما کلیسا را از روی اعضایش می شناسیم. اما آیا این امکان وجود دارد که شما روز سه شنبه عضو یک کلیسا و جزئی از ” کلیسا” باشید، حتی اگر هیچ وقت روزهای یکشنبه در کلیسا حاضر نشوید؟

خُب، در ایالات متحده در طول چند دهه گذشته و در فرقه من هم قطعاً همینطور بوده است. اما در کتاب مقدس چطور؟ این ما را به سؤالی برمی گرداند که می گوید چه چیزی کلیسای محلی را به عنوان یک کلیسا مطرح می کند. چه زمانی از مرز مشخصه یک گروه مسیحی عبور کرده و به یک کلیسا تبدیل می شوید؟

چه چیزی کلیسا را به عنوان یک کلیسا مطرح می کند؟

چه چیزی یک کلیسای محلی را روی زمین تشکیل می دهد؟ من فکر می کنم جوابی که کتاب مقدس می دهد، ساده و  آشکار است: یک کلیسای محلی تشکیل شده از یک گروه از مسیحیانی که با هم جمع می شوند و اقتدار مسیح را با خود حمل می کنند تا قدرت کلیدها را برای بستن و باز کردن به کار ببرند. پس سه چیز لازم است تا یک کلیسا، کلیسا باشد: شما نیاز به مسیحیان دارید، یک جمعی که اقتدار مسیح را بر خود دارد، و به کار بردن این اقتدار در کلیدها.

عضویت در یک کلیسای محلی شما را یک مسیحی نمی سازد. بلکه ایمان و توبه شما را مسیحی می سازد. فقط به خاطر اینکه مسیح ما را مسیحی ساخته، نباید فرض کنیم که او به مسیحیان به صورت فردی همان اقتداری را می دهد که به ما به عنوان یک جمع می دهد. درحقیقت در متی ۱۶ و ۱۸، می بینیم که او به کلیسای محلی رسولی ( رسولان در باب ۱۶ ؛ کلیسای محلی در باب ۱۸ ) اقتدار کلیدهای ملکوت را می دهد. این اقتداری نیست که به مسیحیان به صورت فردی و یا حتی به مشایخ کلیسا داده شود. این به عنوان یک کلّ به کلیسا داده شده است.

من در اینجا نمی خواهم که عبارات ” کلیدهای ملکوت” برای “باز کردن و بستن” را شرح داده و تفسیر خودم را بیان کنم. ( به بحث الهیاتی و کتاب مقدسی من در نیمه اول فصل ۴ در “کلیسا و رنجش حیرت انگیز  محبت خدا” مراجعه کنید). من فکر می کنم میشل هورتون یک تعریف دقیقی از قدرت کلیدها ارائه می دهد، وقتی که می نویسد،” از طریق موعظه، تعمید و اجازه ورود دادن یا اجازه ورود ندادن به عشاء ربانی، کلیدهای ملکوت به کار برده می شود” ( مردم و مکان، WJK، ۲۰۰۸ ، صفحه ۲۴۳). به همین شکل، من هم می گویم که کلیسا بر زمین، قدرت کلیدها را دارد تا انجیل را موعظه کند و مردم را مطابق اعتراف معتبر ایمان خودشان برای این انجیل باز کرده و ببندد، یک اعتراف غیرمعتبر منجر به عدم اجازه ورود به عشاء ربانی یا منجر به تأدیب کلیسایی خواهد شد.

بنابراین عیسی به هر مسیحی قدرت داد که اقتدار و پادشاهی او را  بر روی زمین نشان دهد. اما او به کلیساهای محلی یا کلیساهای تأسیس شده این اقتدار را می دهد که در ملأعام افرادی که می توانند شایسته شهروندی پادشاهی مسیح باشند را، تایید نمایند یا رد کنند. کلیسای محلی این اقتدار را دارد که با تعمید دادن یا تعمید ندادن و اجازه شرکت در شام خداوند دادن در ملاعام صلاحیت را تایید یا رد نماید. به این معنا که کلیسای محلی مانند منشی مطبوعات کاخ سفید است و به طور رسمی این اقتدار را دارد تا آنچه را که رئیس جمهور گفته یا نگفته، اعلام کند، درحالیکه شهروندان معمولی این اقتدار را ندارند.

به علاوه، جالب اینجاست که کتاب مقدس به کلیدها و کارایی آنها از طریق حکم هایی که در متون جمع آوری شده و گردهمایی های که به طور خاص با عیسی شناخته می شوند، اشاره می کند. به نمونه های زیر توجه کنید.

عیسی:

“اگر سخن ایشان را رد کند، به کلیسا بگو. و اگر کلیسا را قبول نکند، در نزد تو مثل خارجی یا باج گیر باشد. هر آینه به شما می گویم آنچه بر زمین ببندید، در آسمان بسته شده باشد و آنچه بر زمین گشایید، در آسمان گشوده شده باشد. باز به شما می گویم هر گاه دو تن از شما در زمین درباره هر چه که بخواهند متفّق شوند، هر آینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد. زیرا جایی که دو یا سه تن به اسم من جمع شوند، آنجا در میان ایشان حاضرم.”(متی ۱۸: ۱۷ – ۲۰)

پولس:

” به نام خداوند ما عیسی مسیح، هنگامی که شما با روح من { احتمالاً به این معنی که روح او به عنوان اقتداری که به رسولان داده شده است} با قوّت خداوند ما عیسی مسیح جمع شوید، که چنین شخص به شیطان سپرده شود به جهت هلاکت جسم تا روح در روز خداوند عیسی نجات یابد.” (اول قرنتیان ۵ : ۴ – ۵ )

” زیرا اولاً هنگامی که شما در کلیسا جمع می شوید، می شنوم که در میان شما شقاقها روی می دهد و قدری از آن را باور می کنم. از آن جهت که لازم است در میان شما بدعتها نیز باشد تا که مقبولان از شما ظاهر گردند.” (اول قرنتیان ۱۱ : ۱۸ – ۱۹ )

توجه کنید که اولاً این ایمانداران با هم  در نامِ (با اقتدارِ ) مسیح جمع می شوند، در متی ۱۸، آنها از این اقتدار استفاده می کنند تا شخصی را از میان خود کنار بگذارند. همین مورد در اول قرنتیان ۵ هم دیده می شود. بعد در اول قرنتیان ۱۱، آنها شام خداوند را جشن می گیرند چون همین اقتدار را بر خود دارند. به درستی که خوردن با رفتار ناشایست باعث می شود که ” مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود”. ( اول قرنتیان ۱۱ : ۲۷{۲۷ پس هر که بطور ناشایسته نان را بخورد و پیاله خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود.})چون کاری که آنها انجام می دهند نشان دهنده خدا و اقتدار او می باشد.

دوم اینکه مسیحیان شامل ” یک کلیسا” هستند به این شکل که ما یک کلیساییم، چه با هم یا جدا از هم باشیم، درست مثل یک تیم که چه با هم، یا جدا از هم باشند. این موضوع مربوط به هویت است، همانطور که قبلاً ذکر شد. اما پولس هم از اصطلاح ” کلیسا” با دقت بیشتر و حتی به شکل رسمی استفاده می کند، همانطور که در اول قرنتیان ۱۱ این کار را کرده است. او در مورد جمع شدن “به عنوان یک کلیسا” صحبت می کند، به این ترتیب که ظاهراً ما مسیحیان وقتی که با هم جمع نمی شویم، ” کلیسا” نیستیم یا حداقل ” یک کلیسا” نیستیم. به عبارت دیگر، این جمع رسمی، حیات و اقتداری را در خود دارد که هیچ یک از ما به صورت جداگانه آن را نداریم. به اینصورت که پولس می گوید ” وقتی شما به عنوان یک تیم با هم جمع می شوید، به خوبی بازی می کنید.” او دیگر در مورد هویت صحبت نمی کند، بلکه از لحاظ تکنیکی در مورد این صحبت می کند که چه چیزی یک تیم یا یک کلیسا را تشکیل می دهد. کلّ این مشارکتها است که کلیسا را تشکیل می دهد. اگر مشارکت نداشته باشید، شما نمی توانید یک کلیسا باشید، و جمع شدن برای به کار بردن قدرت کلیدها ، اقتدار او را در خود دارد.

نویسندگانِ مأموریت و ارتباطات، به طور قابل درکی نسبت به سازمان گرایی در کلیساها عکس العمل نشان می دهند. با این حال انتقاد آنها از کلیسا به عنوان یک مکان، یک واقعه، یا یک سری فعالیتها، فرق میان یک کلیسای محلی و یک گروه از مسیحیانی که در یک پارک با هم جمع می شوند را نادیده می گیرد. آنها به این مسئله توجه نمی کنند که مسیح یک سازمان زمینی را بنیان نهاد، با اقتدار رسمی برای اعلام اینکه چه کسی به او تعلق دارد و چه کسی به او تعلق ندارد، و اعضای این سازمان این اقتدار را ندارند که هر زمان و هر طور که می خواهند از آبرو و اعتبار این شرکت استفاده کنند. چه زمانی اعضا می توانند از آن استفاده کنند؟ آنها می توانند هر زمان که در نام او به طور رسمی با هم جمع می شوند، از آن استفاده کنند و روح مسیح از طریق کلام و حکمش حاضر است. (اعمال ۴ : ۳۱ {۳۱ و چون ایشان دعا کرده بودند، مکانی که در آن جمع بودند به حرکت آمد و همه به روح‌القدس پر شده، کلام خدا را به دلیری می‌گفتند.}، اعمال ۶: ۲ {۲ پس آن دوازده، جماعت شاگردان را طلبیده، گفتند: «شایسته نیست که ما کلام خدا را ترک کرده، مائده‌‌‌ها را خدمت کنیم.}، اعمال ۱۴: ۲۷{۲۷ و چون وارد شهر شدند، کلیسا را جمع کرده، ایشان را مطلع ساختند از آنچه خدا با ایشان کرده بود و چگونه دروازه ایمان را برای امّت‌ها باز کرده بود.}، اعمال ۱۵ : ۳۰{۳۰ پس ایشان مرخص شده، به انطاکیه آمدند و جماعت را فراهم آورده، نامه را رسانیدند.}، اعمال ۲۰ : ۷ {۷ و در اول هفته، چون شاگردان بجهت شکستن نان جمع شدند و پولس در فردای آن روز عازم سفر بود، برای ایشان موعظه می‌کرد و سخن او تا نصف شب طول کشید.}).این همان چیزی است که عیسی و پولس می گویند.

نه فقط جماعت گرایان

از نظر تاریخی فقط جماعت گرایان نیستند که وجود یک جمع برای اینکه یک کلیسا، کلیسا باشد را لازم دیده اند. از میان ۳۹ مقاله انگلیکن در مقاله نوزدهم نوشته شده، ” کلیسای قابل مشاهده مسیح، یک جماعت از مردان با ایمانی است،در آن کلام ناب خدا موعظه می شود،آیین ها چنانکه باید مطابق حکم مسیح اجرا می شود، همه این چیزها ضروریات و شرط لازمه آن است. ” مقاله ۷ از اعتراف اگزبرگ لوتران به شکل مشابهی می نویسد ” کلیسا جماعتی از مقدسین است که در آن انجیل به درستی تعلیم داده می شود و آیین ها به شایستگی اجرا می گردد.”

به عبارت دیگر، بخشی از بحثی که در اینجا به وجود آمده، مربوط به جماعت است. اما همه لُب مطالبی که می گویم مربوط به جماعت نیست. به همین دلیل کلیسای دارای شعبات مختلف چیز نسبتاً منحصر به فردی را در تاریخ کلیسا به ما پیشنهاد می کند، بله، ممکن است موقعیت عجیبی در اینجا یا آنجا وجود داشته باشد. به موجب آن گروهی از مردم تصمیم گرفته اند که چند گردهمایی را یک کلیسا بنامند. اما ما در طول راه درباره ساختارهای اولیه اسقفی قرون وسطی، اصلاحات لوتری، اسقفی، و ساختارهای مشایخی، و قطعاً در مورد ساختارهای کلیسای آزاد صحبت می کنیم، چون هر کدام نه به شعبه ها یا خدمات مختلف، بلکه به جمع های مختلف به عنوان کلیساهای متفاوت اشاره می کنند.

این برای کلیسای دارای شعبات مختلف و چند جلسه ای چه مفهومی دارد

پس ما باید از کلیسای چند شعبه ای چه نتیجه گیری داشته باشیم؟ من چهار درس را می بینم.

۱. نه یک کلیسا، بلکه چند کلیسایی. اولاً، کلیسای چند شعبه که هرگز با هم جمع نمی شوند، به سادگی می توان گفت که یک کلیسا نیست، چون جمع شدن یکی از موارد تشکیل یک کلیسا است. در عوض، این یک اتحادیه و مجمع چندین کلیسا است- به تعدادِ همان دانشکده ها و مکانها، کلیسا وجود دارد. برای کار هر یک از این کلیساهای جداگانه من خدا را شکر می کنم ، همینطور برای همکاری خود در کار انجیل، در کنار همه این افراد، شکرگزارم! فقط می خواهم که این مسأله روشن باشد.

 حال، بعضی از این کلیساهای دارای شعبات مختلف، همه شعبه های خود را با هم، سه یا چهار بار در سال در یک جا جمع می کنند. در این مورد چه نتیجه گیری می توانیم داشته باشیم؟ خُب، اگر در گردهمایی های هفتگی جداگانه خود، هر جمعی قدرت کلیدها را از طریق موعظه و احکام به کار می برد، به موجب آن، افرادی را به خود وصل کرده یا کنار می گذارند، پس این جمعهای جداگانه، کلیساها هستند. وقتی این موضوع مطرح می شود، پس هرسه ماه یک بار جمع شدن این کلیساها چه معنایی دارد. من نمی دانم… این چیز دیگری است- احتمالاً جماعتی از کلیساها، که می توان گفت قدرت کلیدها را غصب می کند تا بتواند آنها را در مجلس و جماعت بزرگتر به کار ببرد.

از طرف دیگر، اگر در این گردهمایی های هفتگی جداگانه، کلام را موعظه می کنند، اما احکام را بجا نمی آورند، چون تعمید، شام خداوند، اجازه ورود دادن، و تأدیب و انضباط را برای جلسات فصلی وهرسه ماه یک بار نگه می دارند، پس شاید مسائل تخصصی وجود دارد که این هر سه ماه یک بار جمع شدن، نشانگر یک کلیسای واحد است. به این ترتیب، همه اینها از نظر من نکات نسبتاً ضعیفی است، حداقل اگر بر اساس منطق خودشان نخواهم بگویم که نااطاعتی است، زیرا عهدجدید پیشنهاد می کند که یک کلیسا باید هر هفته جمع شود، نه هرسه ماه یک بار. همچنین اگر به کار بردن قدرت کلیدها به این معناست که اعتبار اعتراف ایمان افراد را تایید کنیم، و جلوی اعتراف ایمان فریبکارانه را بگیریم، چطور کلیسایی که چهار مرتبه در سال جمع می شود می تواند به شکل معناداری این کار را انجام دهد؟ و از آنجایی که  اعضای دانشکده های مختلف، طبق برنامه ای که دارند، نمی توانند یکدیگر را بشناسند، آیا کلیسا می تواند این کار را به شایستگی و درستی انجام دهد؟

در نهایت، توجه کنید که تا حدودی، به کار بردن قدرت کلیدها در جلسات بزرگ سه ماهه به این معناست که به کار بردن کلیدها، از خدمت کلام جدا خواهد بود. به عبارت دیگر، اگر دانشکده من بر اساس موعظه یک واعظ شکل گرفته، و دانشکده دیگر بر اساس موعظه واعظی دیگر، گردهمایی های سه ماهه که شامل همه دانشکده ها به عنوان یک “کلیسای واحد” است، بعضی از حساس ترین کارهای یک کلیسا را از جمله کارهایی همچون تأدیب و انضباط کلیسایی یا منصوب کردن مشایخ را، از آنها می گیرد. اگر یک جلسه کلیسایی یک دانشکده، هفته به هفته به یک واعظ گوش بسپارد و دانشکده دیگر به واعظی دیگر، پس ما ” تفکر واحد ” یک کلیسا را نخواهیم داشت.

۲) استفاده از کلیدها. دوم، تا زمانیکه مکانها یا جلسات مختلف ( که همان کلیساهای مختلف است)، قدرت کلیدها را بر یکدیگر به کار می برند، آنها محکوم به غصب کردن هستند. اگر دو یا سه تن از افرادی که حضور و اقتدار مسیح را می شناسند، در نام مسیح با هم جمع شوند، حال، جمع یا کلیسای دیگری خود را بر جمع اول تحمیل کند، در چنین موقعیتی چه باید کرد؟ به نظر من این افراد به مکانی که متعلق به آنها نیست، تجاوز می کنند. چون من معتقدم که اقتدار رسولی خودِ جماعت، به خودی خود بر این حقیقت استوار است که همه ایمانداران، کاهن می باشند، هرگروهی،چه جماعتی دیگر، چه گروه مشایخ، یا یک اسقف، یا یک ساختار هماهنگ که باشد، و خود را بر جمع ایمانداران تحمیل کند، محکوم به این است که به طرزی غلط بین یک ایماندار و خدا قرار گرفته است. مسلماً، این انتقاد خاص، یک نقد جماعت گرایانه است.

۳. دادن اقتدار رسولی به رهبران. قدرت کلیسا بر کلیدها، یک قدرت رسولی است. قدرتی برای بستن و باز کردن، که نتیجه بخش است. برای نمونه، کلیسایی که شخصی را به صورت نتیجه بخشی تأدیب می کند، به هدف و منظور نهایی دست می یابد. عملش بستگی به رضایت و موافقت فرد ندارد. به عبارت دیگر، بر اساس درکی که من دارم، اقتدار کتاب مقدسی یک شیخ، یک اقتدار رسولی و ثمر بخشی نیست. یک شیخ و مشایخ، مطابق کتاب مقدس، اقتدار یک طرفه ندارند تا فردی را وارد کلیسا یا او را تأدیب کنند. اگر بخواهیم از اصطلاحات قدیمی تر استفاده کنیم، باید بگوییم که کلیسا این اقتدار را دارد که فرمان بدهد، در حالی که مشایخ فقط قدرت این را دارند که مشاوره بدهند. یکی از دلایل برای چنین تفاوتی این حقیقت است که یک جمع، ماهیت کلیسا است، درحالیکه مشایخ فقط منافع کلیسا هستند.

راه دیگری برای بیان نقد ۲ که در بالا ذکر شد ( غصب کردن)، این است که یک کلیسای دارای شعبات مختلف به طور مؤثری قدرت رسولی کلیدها را، نه در دستان کلیسا، بلکه در دستان رهبری قرار می دهد. دوباره به آنچه پایپر می گوید توجه کنید:

من فکر می کنم اتحاد و ماهیت جماعت کلیسای کتاب مقدسی، به اتحاد رهبری، یکپارچگی در تعالیم، و اتحاد در فلسفه خدمت بستگی دارد. و بعد، در داخل کلیسا، به دسته های بسیار مهمی از روابط که مطابق کتاب مقدس حیات بخش می باشند و تمام فرمانهای “یکی دیگر” در کتاب مقدس را در برمی گیرد، بستگی دارد.

بحث پایپر زمانی کار می کند که او بخواهد با اقتدار رسولی، بر مشایخِ جماعتش سرمایه گذاری کند. “دسته های مهمی از روابط” در اینجا کار نمی کند، چون این روابط در میان جماعات یا جلسات مختلف کلیسایی تقسیم شده اند. نه، در اینجا نیروی متحد کننده ، مشایخ و ساختار هماهنگ کلّی می باشد. مشایخ و ساختار هماهنگ آنها، عامل مشترکی هستند که همه جماعات به طور منحصر به فردی در آن سهیم هستند. (اما آیا همه آنها با هم در انجیل سهیم نیستند؟ بله، اما هر کلیسای حقیقی دیگری هم در دنیا در انجیل سهیم است. در اینجا، این ساختار هماهنگ است که “کلیسا”ی آنها را “کلیسا”ی بیت لحم می سازد.) و چون مشایخ و برنامه های آنها این “کلیسا” را تشکیل می دهد، حال، این مشایخ هستند که منصب وسِمَت رسولی دارند. آنها خودشان را وارد ماهیت کلیسا کرده اند. من معتقدم این کاری است که هر کلیسای چند شعبه ای به شکل مؤثری انجام داده است.

۴. جلسات چندگانه؟ یک خواننده متفکر متوجه می شود که اعتراض من در اینجا درباره دانشکده های چند گانه، به طور یکسان در مورد جلسات چندگانه هم کاربرد دارد. درنتیجه، هیچ تفاوت اساسی میان شعبه های مختلف و چند جلسه ای وجود ندارد. یکی از آنها از نظر جغرافیایی، جماعت را پراکنده می کند؛ دیگری از نظر ترتیب زمانی، آنها را پراکنده می سازد . پس بندرت جای تعجب دارد  بعد از دهه های بسیاری که از به کار بردن جلسات چندگانه می گذرد، رهبران کلیسا قدم بعدی را برداشته و شعبه های چندگانه را ترویج می دهند.

آیا من می گویم که کلیسایی که در جلسات مختلف تشکیل می شود، یک کلیسا نیست؟ درست است. من می گویم که اگر شما شبان کلیسایی هستید که در دو جلسه برگزار می شود، شما در حقیقت شبان دو کلیسا هستید. این کلیساها ممکن است دوقلو باشند، چون شما شبانی هر دو کلیسا را به عهده دارید، اما آنها اکلسیاهای متفاوتی هستند. موضوع خنده دار این است که تعدادی از کشیشان چند جلسه ای که با آنها صحبت کرده ام، با شرم می پذیرند که اغلب اوقات آنها هم همین “احساس” را دارند.

جمع بندی

اغلب اوقات طرفداران کلیساهای دارای شعبات مختلف و چند جلسه ای به انتقادی که بر ضد آنها می شود به این شکل پاسخ می دهند که وقتی کلیسا به اندازه مشخصی می رسد، اعضای کلیسا نمی توانند یکدیگر را بشناسند، پس تقسیم کردن کلیسا به جلسات یا مکانهای مختلف به جمع کلیسایی آسیبی نمی رساند، درحالیکه بزرگ شدن کلیسا این آسیب را می رساند. علاوه بر این، کلیسای اورشلیم واقعاً بزرگ بود.

اما بحث من در اینجا این است که یک کلیسای مشخص روی زمین، بخاطر روابط یا عضویت از روی سادگی تشکیل نشده است. بلکه یک کلیسا با اقتدار مسیح تشکیل می شود، اقتداری که اجرا می شود و به یک جمع داده شده است. بنابراین، این بحث خاص، نکته اصلی که باعث تشکیل کلیسا می شود را از دست می دهد. یک جمع ۲۰.۰۰۰ تن که به طور مرتب برای موعظه و اجرای احکام جمع می شوند، در اصل یک کلیسا است، درحالیکه دو جلسه ای که شامل ۱۰ تن از افراد در هر جلسه می باشد و همه یکدیگر را می شناسند، یک کلیسا نیست.

حال،من آماده ام بپذیرم که یک جماعت ۲۰.۰۰۰ تن در به کار بردن قدرت کلیدها به شکلی مسئولانه و با راستی، درست مانند همان “کلیسا”یی که چهار بار در سال با هم جمع می شوند با مشکل مواجه خواهد شد. درحقیقت، من حتی حاضرم به این نکته اشاره کنم  که ممکن است به جایی برسیم که یک جمع در انجام آنچه که عیسی در متی ۱۶ و ۱۸ از کلیسا می خواهد، شکست بخورد، چون بیست هزار تن که هفته ای یک بار در یک استادیوم با هم جمع می شوند، احتمالاً در به کار بردن کلیدها بصورت مسولانه و با راستی، شکست خواهند خورد. به طور قطع، وقتی که به باب ۶ می رسیم، اختلافات گسترده ای را در کلیسای اورشلیم می بینیم که نیاز به راه حلی جدید داشت. همانطور که چند دانشکده ای در قاعده و قانون  کوتاهی می کنند یک کلیسای بزرگ هم می تواند در عمل  کوتاهی کند.

اما نکته ای وجود دارد. کلیسای چند دانشکده ای در قاعده و قانون، دیگر نمی تواند خواسته عیسی در متی ۱۶ را به انجام برساند، چون اعضای هر دانشکده به آسانی با هم جمع نمی شوند. البته که موضوع مسخره این است که شعبات مختلف از آنچه که ما در عهد جدید می بینیم یعنی کلیساهای بسیاربزرگ،استفاده می کنند تا آنچه را که ما نمی بینیم،وجودِ یک کلیسای چند شعبه ای را اعلام کنند. با این کار، آنها نکته اصلی در عهد جدید برای تشکیل یک کلیسا را هم در زمین و هم در آسمان از دست می دهند.

جاناتان لی‌من

ترجمه کانون کتاب‌مقدس

More articles tagged as: