موعظه و الاهیات
به عنوان یک واعظ بیاموز خودت باشی
از طرف شخصی که خودش هم هنوز سعی در انجام این کار دارد.
وقتیکه فیلیپ بروکز Phillips Brooks در تعریف مشهور خود از موعظه اینطور عنوان کرد که موعظه «ابلاغ حقیقت از طریق شخصیت» می باشد، من معتقدم که او در مورد شخصیت خودتان صحبت می کرد، نه کس دیگری. برای من مدت زمانی طول کشید، اما احساس می کنم که بالاخره آموختم که بر روی تربیون وعظ، خودم باشم. من نمیتوانم بگویم که آیا این به معنای آن است که موعظههایم بهتر شده یا بدتر. اما اینکه خودم باشم به این معناست که موعظهام خالص و بیریاتر شده، راحتتر و قابل تحملتر شده است. می دانم که به عنوان یک واعظ چیزهای زیادی هست که باید فراگیرم و امیدوارم که تا ده سال آینده هم این تعریف و تمجیدهای عجیب و غریب اما حقیقی را دریافت کنم – «موعظه شما واقعاً در طی سالها بهتر شده است». اما من احساس می کنم که بالاخره حقیقت را از طریق شخصیت خودم موعظه میکنم.
همانند بسیاری از واعظان تازهکار و نه تعداد کمی از واعظان کهنهکار، من در این چالش بودم که «صدای» خودم را به عنوان یک واعظ پیدا کنم. وقتیکه در کالج بودم، غرق در مسائل مربوط به ریفورها و پیوریتنها شدم. هر چیزی که می خواندم به نظر می رسید که صدها سال قدمت داشت یا صدها سال پیش ترجمه شده بود. در نتیجه، نوشته هایم (در آن مقطع از زمان زیاد موعظه نمیکردم) طوری نشان می داد که انگار هدفم این بود که جایزه «ترجمه درست و دقیق از لاتین» را دریافت کنم. جملههایم اغلب اوقات بسیار بزرگ و عجیب و غریب بود. دستور زبانم قدیمی و منسوخ بود و فقط شامل کلمات بسیار زیادی می شد. یک استاد خیلی خوبی که به طریقهای مختلف مرا تأیید می کرد، مرا به چالش واداشت که برای قرن حاضر خودم بنویسم، نه برای قرنی که متعلق به قهرمانانم بود. در آن زمان این توصیه دردناکی بود. مطمئن نبودم که می توانم به او اعتماد کنم یا خیر. روی هم رفته، آیا این نشانه دینداری نبود که از کلماتی مانند «بایسته بود»، «افترا» و «غامض» استفاده کنم؟ خُب، اینطور نبود. من باید خودم باشم و قیافه پیوریتنها را به خود نگیرم. (تصادفاً پسر عموی من که در کالج هم کلاسیم بود، در آن زمان یک تی شرت فوق العاددهای داشت که روی آن نوشته بود «از شخص پیچیده دور کن». و او شخصی بود که در طول این چهار سال فقط با یک دختر معاشرت داشت! حالا خودتان قضیه را برانداز کنید).
من در دانشکده الاهیات متوجه شدم که حرفها و گفتههای بسیاری از هم کلاسیهایم بسیار شبیه به استادان موعظه آنها میشود. من هنوز هم می بینم که این مسئله حقیقت دارد. مهم نیست به کجا می روید، به نظر می رسد که استادان موعظه افرادی شبیه به خود تولید کردهاند. ممکن است بخشی از مسئله تقصیر اساتیدی باشد که تأکید بسیاری بر روی روش موعظه خود دارند- معمولاً روشی که به بهترین شکل برای این اساتید کارگر بوده است، اما برای همه شاگردان مناسب نیست. اما بخش دیگر مسئله تقصیر شاگردان هم می باشد. ما به شدت می خواهیم که بعضی از الگوها را درک کنیم، پس در نهایت به جایی می رسیم که تمام آنچه را که در این افرادِ مورد احترام خود می بینیم، کُپی برداری می کنیم، مخصوصاً افرادی که موعظه کردن را به ما آموزش می دهند. در دانشگاه گوردون – کانوِل Gordon-Conwell من تعداد زیادی هادون رابینسون های Haddon Robinsons (استاد فن موعظه ۱۹۳۱-۲۰۱۷) کوچک دیدم که به این معنا نیست که همۀ این شاگردان، واعظان بدی خواهند شد، بلکه آنها باید تشخیص بدهند که فقط یک هادون رابینسون وجود دارد. و آنها آن شخص نیستند!
با وجود اینکه من از موعظه های رابینسون برکت زیادی گرفتهام، اما بیشتر وسوسه میشدم که از واعظان دیگر تقلید کنم. من مطمئنم که در سالهای اول خدمتم، گاهی اوقات شبیه نسخه بسیار کوچکی از جان پایپر بودم. من به موعظههای بسیاری از پایپر گوش می دادم، که مطمئنم دعاهایم، عنوانها (موضوعات)، و حتی نوع بیانِ کلمۀ «خوشی» را مانند او ادا می کردم. منظورم را اشتباه برداشت نکنید، من بیمعطلی از پایپر چیزهایی یاد می گیرم و تحت تأثیر او قرار می گیرم. اما گاهی موعظههای خودم را با موعظههای او مبادله می کردم. اما احتمالاً او اولین نفری می بود که به من می گفت «همان انجیلی را که من موعظه می کنم، موعظه کن. اما لازم نیست که دقیقاً مثل من موعظه کنی». چند سال طول کشید، اما فکر می کنم بالاخره فهمیدم که اشکالی ندارد که مثل جان پایپر نباشم. اگر عطای موعظه را در نظر نگیریم، فکر می کنم که شخصیتم با او یکی نیست،
در طول مسیر، واعظان معروف دیگری هم بودند که می خواستم از آنها تقلید کنم. ای کاش می توانستم درحال خواندن متون مانند اَلیستر بِگ Alistair Begg شوخی کنم (واعظی که هر روزه سراسر آریکا برنامۀ رادیویی دارد). ای کاش مثل تیم کِلِر Tim Keller افکاری خلاقانه داشتم و از نظر فرهنگی در هماهنگی بودم. من عاشق این هستم که مثل سی.جی. ماهانی C.J. Mahaney، بامزه و فروتن باشم. گاهی اوقات فکر می کردم چطور می شد اگر به خوبی دریسول Driscoll می توانستم بالبداهه عمل کنم ، یا به اندازه کارسون Carson باهوش باشم ( من سعی کردم با کلمات بازی کنم و آنها را به شکلی بامزه عنوان کنم، اما کسی گولِ این شوخی را نمیخورد). حتی فکر کردم چقدر خوب است اگر می توانستم مثل راب بِل Rob Bell با مزه باشم و به این شکل ارتباط برقرار کنم.
در طی سالها، روشهای مختلفی را برای ارائه موعظه امتحان کردم. من بدون یادداشت، با یک یادداشت نیم صفحهای، و با حتی دستنوشته کامل موعظه کردم، چون بعضی از واعظانی که من خیلی دوستشان دارم، یکی از این روشها را به کار می بردند. اما آنچه که به بهترین شکل برای من و سبک من قابل اجرا می باشد، حداقل در این دوره از خدمتم، این است که از یک سری یادداشتهای کاملی برای موعظه استفاده کنم که یک در میان شامل دستنوشته ها و خط خوردگیهای خودم می باشد. ممکن است استادان موعظه به خاطر گفتن این حرفها،از من متنفر شوند، اما گاهی اوقات فقط باید ببینید که چه روشی برای شما کارگر است. مطمئنم که قواعدی وجود دارد که خوب موعظه کردن را تعریف می کند، اما موارد زیادی هم وجود دارد که می گوید «مطمئن نیستم چرا، اما این روش برایم کارآمد نیست».
از سال 2002، سالی که در آن به عنوان شبان منصوب شدم، تخمین می زنم که حدود 500 مرتبه موعظه کردهام (هر یکشنبه صبح و شب موعظه کردم). فکر می کنم بعد از 450 موعظه توانستم صدایم را پیدا کنم. منظورم این نیست که همۀ آن موعظهها بد بود یا برای خودم حقیقی نبود. اینطور نبود که من به شکلی مصنوعی از لهجۀ اسکاتلندی استفاده کنم یا داستانهایی دربارۀ بزرگ شدن خودم در گرین ویل، جنوب کارولینا بگویم. اما زمان زیادی طول کشید تا حکمتِ اعتراف پولس را متوجه شدم ، «با فیض خدا، من چنین شخصی هستم».
یکی از سختترین چیزها برای هر واعظی، مخصوصاً واعظان جوان، این است که یاد بگیرند فقط خودشان باشند. شور و هیجان، شوخی یا دانش کس دیگری را به خود نگیر (ادای کس دیگری را درنیار). و شخصیت خود را از خود دور نکن، چون یکی از قهرمانانت دقیقاً به این شکل موعظه نمیکند. پیش برو و از بهترینها یاد بگیر. اما جماعت تو نیاز به این دارد که یکشنبهها از تو بشنود، نه از تأثیری که شما از واعظی گرفتهاید که آرزو داشتید مثل او باشید. اجازه دهید که شخصِ شما دائماً توسط روح خدا تصفیه شود، و اجازه دهید که حقیقت کلام خدا از طریق شخصیت خودتان بدرخشد. به عنوان شخصی در حال مرگ به افرادی که در حال مرگ هستند موعظه کن. و فراموش نکن که خودت باشی.
کوین دییانک
ترجمه کانون کتابمقدس