مقاله‌ها

لازم نیست مبشرین زیادی بفرستیم، تعداد زیاد نشانه بهتر بودن نیست

Article
04.26.2024

” لبیّک، مرا بفرست.”  اشعیا ۶ : ۸

” حصاد فراوان است لیکن عَمَله کم. پس از صاحب حصاد استدعا نمایید تا عمله در حصاد خود بفرستد.” (متی ۹ : ۳۷)

 “«در حقیقت محصول فراوان است ولی کارگر، کم‌.بنابراین شما باید از صاحب محصول درخواست نمایید تا کارگرانی برای جمع آوری محصول خود بفرستد‌‌». متی۹ : ۳۸-۳۷ ترجمه شریف

این عبارت های کتاب مقدسی بر روی کارت دعای بسیاری از مبشرین   امیدوار نوشته شده، مبشرینی که خود را برای ورود به سرزمین مورد نظر آماده می کنند. این آتش در قلب بسیاری از کلیساها و  اعضاء شعله ور می باشد، افرادی که می دانند ما به عنوان مسیحی تکلیفی داریم: همه امتها را شاگرد سازیم.

متاسفانه این ملتها، در طول نسلها توسط کلیساها نادیده گرفته شده اند، پس قابل ستایش است که در نسلهای اخیر، ما ” مفاد ماموریت” خود را اصلاح کرده ایم و با قوّت این تکلیف را دنبال می کنیم تا حکمت خدا را به دنیایی که ناظر ماست، بشناسانیم. ( افسسیان ۳ : ۱۰){ تا اینکه در حال حاضر خدا جنبه‌های گوناگون حکمت خود را به وسیلۀ کلیسا به قدرتها و حکمرانان عالم ملکوت بشناساند}

اما در طیِ سالهای کمی که من در میان ملتها خدمت کرده ام- از طریق مربع وسط پنجره ده در ۴۰، شامل قومهایی که بشارت را نشنیده اند – متعجبم از اینکه آیا عامل اصلاح کننده، بیش از اندازه اصلاح نکرده است. به نظر می رسد مانند پاندول ساعت که  بیش از اندازه به جهت دیگر رفته و تنظیماتش بهم خورده باید این موضوع تنظیم شود.

مأموریت بزرگ، بسیار گسترده است و مانند هر تکلیف گسترده ای نیاز به دید و رویا، تعهد و قدرت انسانی بسیار دارد. به این معنا که بسیاری از اوقات من می خواهم دست از کار بکشم و به کلیسای غربی بگویم: ” آنها را نفرستید!مبشرینی را که واجد شرایط نیستند، نفرستید!”

قطعاً کارگر کم است و محصول فراوان است. اما به این معنا نیست که کارگر بیشتر، ضرورتاً بهتر است. به نظر می رسد   عجول بودن که صفت مشخصه نسل حاضر می باشد، جنبش بشارت را به شکل یک ” فوریّت ” در آورده است. این عجول بودن، به جای اینکه توسط رهبران کلیسا منع شود، اغلب اوقات ترویج داده شده و حتی تشویق می شود.

و نتیجه؟

قومهای بسیاری به سوی ملتها می روند، صراحتاً می گویم افرادی که نباید بروند- حداقل هنوز نباید بروند.

این سوالی است که ای کاش کلیساهای بیشتری به آن توجه می کردند: چرا باید کسی را که شما هرگز به عنوان یک شبان استخدام نکردید یا به عنوان یکی از مشایخ دستگذاری شده منصوب نشده، برای بنای کلیسا به کشورهای دیگر بفرستید؟ چرا به نظر می رسد که ” شور و شوق” به جای  ایمان وفادارانه ، مِلاک اصلی فرستادن زنان و مردانی می باشد که برای حمایت از بنا کنندگان کلیسا می روند؟ چرا موانع مورد نظر برای خدمت در کشورهای دیگر کمتر از موانع برای کلیسای محلی می باشد؟

چالشهای خدمت در کشورهای دیگر، تنش و اِسترسها و وسوسه های آن، بسیار واقعی هستند و افرادی که فرستاده می شوند، با این چالشها مواجه می  گردند، افرادی که با غیرت هستند اما درک و حکمت کمی دارند. شخص حکیمی با هدایت روح القدس مطلب درستی را بیان کرد: ” دلی که معرفت ندارد نیکو نیست و هر که به پایهای خویش می شتابد گناه می کند.” ( امثال ۱۹ : ۲)

این مَثَل، جایگاه ماموریت های بشارتی را در میان بعضی از تعهّدات مربوط به این ماموریت ها، به خوبی بیان می کند: اشتیاق بدون معرفت و دانش. اشتیاق بدون معرفت و دانش در ماموریتهای  بشارتی بسیار خطرناک است، حتی ممکن است منجر به مرگ روحانی شود.

این زمینی که پُر از محصول است، با کارگرانی که محصول را نابود می کنند پُر شده است، بعضی افراد از ابزارهایی که خدا به آنها داده، یا سوء استفاده می کنند یا هیچ استفاده ای نمی کنند. زمینی را تصور کنید که پُر از افرادی می باشد که داس را در جهت اشتباه به حرکت در می آورند و گاهی اوقات آن را اشتباه در دست می گیرند. و در بسیاری اوقات- اگر جرات کرده و این استعاره را فراتر ببرم- آنها اصلاً از داس استفاده نمی کنند و دستشان خالی است- آیااین تصویر دقیقی نیست.

به نظرِ من، بسیاری از کلیساها و نمایندگی هایی که مبشرین را اعزام می کنند، وقت کافی صرفِ تعلیم دادن به افراد نمی کنند، تا آنها بتوانند فرقِ میان گندم و علف هرز را بدانند. بنابراین، به خاطر کمبود بصیرت، این مبشرین علفهای هرز را جمع می کنند و بعد در گزارشهای خود به کلیسای محل زندگیشان از موفقیت خود در برداشت محصول می گویند. دوباره می گویم، ما به عنوان کلیسا ماموریتی داریم، طریقی که باید در آن باید گام بگذاریم، اما قدمهای بسیاری که برای اعلام انجیل صلح و سلامتی برداشته می شود در این مسیر به خطا می رود، چون آنها اشتیاق دارند اما آگاهی لازم و دانش کافی را ندارند.

به درستی که کارگر کم است، اما عجول بودن ما کارمان را باطل و تباه می سازد. وقتی کلیساها پیشقدم می شوند که تعدادی از افراد را در زمان مشخصی بفرستند، بخاطر این هدف ممکن است اشتیاق آنها برای انجام دوره شاگردی به پایان نرسد و بنابراین با فرستادن این افراد به این سرزمین ها، هم خودشان آسیب می بینند و هم به دیگران آسیب می زنند.

در عوض، ما باید به پولس به عنوان یک نمونه صبورِ غیرتمند نگاه کنیم. از لحظه ایمان آوردن خود، هدفش را بیان کرد. اما در کتاب اعمال می بینید که بیش از ده سال طول کشید تا به سفر اول بشارتی خود رفت. در این میان، او سه سالِ بنا کننده را در عربستان گذرانید، زمانی را در شهر خود، طرسوس صرف کرد، و در نهایت فصلی را در کلیسای انطاکیه گذراند تا اینکه با برنابا فرستاده شد. توجه کنید که این پولس است، کسی که هنگام ایمان آوردن، معرفت و دانش بسیاری، از آیات کتاب مقدس داشت. ظاهراً پولس، مأموریت خود را به طور جدّی شروع نکرد، تا اینکه توسط کلیسای ” محل زندگی” خود در انطاکیه با هدایت روح القدس، از طریق مشایخ و جماعت فرستاده شد.

اگر شما با نسلهای قدیمی تر مبشرین صحبت کنید، متوجه می شوید که در آن روزها دانشکده کتاب مقدس یکی از موارد مورد نیاز بوده است. اگر شما زندگینامه افرادی چون اَدُنیرام جادسون را بخوانید، متوجه می شوید که گماشته شدن به منصب روحانی، از موارد مورد نیاز بوده است. اما این روزها، هر زمان کلیسا تأیید کند، اعضا می توانند به طور مختصر ارزیابی شوند و در کمپ های مفید دو هفته ای شرکت کنند و به سرعت برای رفتن به این سرزمینها تأیید شوند. چنین سیستم بی زحمت و راحتی برای این است که افراد بیشتری را برای رفتن به مناطق بشارت نیافته آماده سازیم.

اما بیشتر بودن ، همیشه به معنای بهتر بودن نیست.

چالشهایی که مردم در رساندن انجیل به نقاط دشوار با آنها مواجه می شوند، نیاز به شخصیتی بالغ و اثبات شده دارد. افرادی که بشارت می یابند، اغلب سوالاتی از مبشرین می پرسند که نیاز به دانشِ الهیاتی عمیق و وسیعی دارد. و برای مواجهه با دشمن طغیانگر، نیاز به ایمانی که در عمق وجودشان نفوذ کرده باشد دارند.

عمل گرایی، در خدمت بشارتیِ خارج از کشور متداول و رایج است، چون اکثر اوقات خادمان واقعاً نمی دانند که چگونه در مورد خدای خود صحبت کنند. بدعتها به سرعت رشد می کنند، چون آنها واقعاً نمی دانند که پیغامشان چیست. سبک زندگی دنیایی غالب می آید چون بسیاری از مبشرین از نظر روحانی نابالغ و عملاً به کسی پاسخگو نیستند. ای کلیسا، از فرستادن افرادی که خدای خود را نمی شناسند، از پیغام خود آگاه نیستند و نمی دانند که چگونه تسلیم افراد صاحب اقتدار نشوند، دست نگه دارید. لطفاً، به خاطر جلال خدا دست نگه دارید.

اشتیاق، قابل ستایش و تعریف است، اما اشتیاق می آید و می رود. خواندگی، لازم است و باید شناخته شود. توجه کنید، نه فقط هر نوع ” خواندگی” ، بلکه خواندگی که در حقیقت ریشه دوانیده و توسط دیگران تأیید شده است، مخصوصاً توسط افرادی که شما را به خوبی می شناسند و به مدت طولانی با شما بوده اند، شخصی که سالهای پُر ثمری داشته، و هدف اصلی او برای جلال خدا و وعده های حتمی انجیل که در کتاب مقدس مکشوف شده، می باشد.

کلیساهای محلی باید نگاهی عمیق تر به کار مبشرین خود بیندازند، با امانتداری شاگردانی را بسازند که بتوانند بروند و وفادارانه در خدمت انجیل پشتکار داشته باشند. آنها باید برای کمیّت کار کنند، بدون اینکه ذرّه ای از کیفیت کاهش دهند.

تعجبی ندارد که میزانِ جذابیت در میان مبشرین بسیار بالاست، ابهامات اصولی و تعلیمی بسیار تاثیر گذار و فراگیری وجود دارد، و همچنین مبشرین  در گناهان بزرگی سقوط کنند بسیار متداول است. زیرا کلیساها افراد را خیلی زود می فرستند، افرادی فرستاده می شوند که هنوز صلاحیت فرستاده شدند را ندارند.

در اینجا می خواهم پیشنهاداتی را در رابطه با آماده کردن افراد برای رفتن به سوی قومها، مطرح کنم:

۱.آنها را به خوبی تعلیم بده تا آنها هم بتوانند دیگران را به خوبی آموزش  دهند؛ آنها را نفرست مگر اینکه نشان دهند که می توانند این کار را به همین شکل انجام دهند.( دوم تیموتائوس ۲ : ۲{ ۲ و سخنانی را که در حضور شاهدان بسیار از من شنیده‌ای به کسانی بسپار که مورد اعتماد و قادر به تعلیم دیگران باشند‌.}).

۲.مطمئن شوید که آنها می توانند تعالیم و اصول درست را بیان کنند و آموزه ها و اصول دروغین را رد کنند. وقتی با مذاهب دیگر یا بدتر از آن- با مبشرین خطاکار مواجه می شوید، ناتوانی در پاسخ دادن به ایرادات و تصحیح کردن اشتباهات، مصیبت به بار می آورد. ( تیطس ۱ : ۹ {۹ باید به پیامی که قابل اعتماد و با تعالیم صحیح سازگار است، محکم بچسبد تا بتواند اطرافیان را با تعلیمی درست و صحیح تشویق کرده و مخالفان را مجاب سازد‌}؛ افسسیان ۱۴:۴ {در آن صورت دیگر مثل بچه نخواهیم بود که با امواج، رانده می‌شوند و از باد‌های متغیر تعالیم بشری متلاطم می‌گردند و فریب حیله‌ها و نیرنگ‌های مردمی را می‌خوردند که می‌خواهند آنها را از حقیقت دور سازند}).

۳.مطمئن شوید که آنها می توانند تسلیم اقتدار کتاب مقدسی شوند.آیاآنهاافرادی هستند که همیشه نظرات بسیار متفاوتی دارند و بر روی نظرات خود پافشاری می کنند، افرادی که استقلال داخلی آنها هرگز به چالش کشیده نشده است؟ اگر چنین افرادی هستند، لازم است که زمانی را به این اختصاص دهند که با خوشحالی خود را تسلیم پاسخگو بودن و بر عهده گرفتن مسئولیت کارهایشان کنند، پیش از اینکه با اعتماد و اطمینان فرستاده شوند.(عبرانیان ۱۳: ۱۷- ۱۸{۱۷ از رهبران خود اطاعت و پیروی کنید، زیرا آنان پاسداران جانهای شما هستند و در برابر خدا مسئولند‌. طوری رفتار کنید که آنها از خدمات خود راضی و خشنود باشند و نه ناراحت، چون در آن صورت نفعی عاید شما نخواهد شد‌.  ۱۸ برای ما دعا کنید‌. ما یقین داریم که برخلاف وجدان خود عمل نکرده‌‌ایم، بلکه همیشه آنچه را درست است بجا می‌آوریم‌.}).

۴.در ادامه نکته ۳، لازم است که شخصیت روحانی آنها اثبات شود. این چیزی است که نه در طیِ جلسه ای با یک مشاور و اطلاعاتی در مورد شخصیت او، بلکه فقط با گذراندن دوره ای طولانی از روابط نزدیک و متقابل و مداومت و پشتکار درشاگردی سازی حاصل می شود.  برای افراد که در خط مقدم هستند، گناهانی که به آنها رسیدگی نشده نه تنها بهتر نمی شود بلکه بدتر می شود. ( عبرانیان ۱۲: ۱{پس اکنون که گرداگرد ما چنین شاهدان امین بی شماری قرار گرفته‌اند ما باید از هر قید و بندی و هر گناهی که دست و پای ما را بسته است آزاد شویم و با پشتکار در میدانی که در برابر ما قرار گرفته است بدویم}).

۵.اگر شما نمی توانید مردی را در کلیسایتان به عنوان یکی از مشایخ منصوب کنید، پس او را برای بنای کلیسا در جاهای دیگر مخصوصاً به کشورهای دیگر نفرستید. اگر شخصی را که می فرستید جزء افراد ارشد یا مشایخ نیست، یا هنوز به چنین جایگاهی نرسیده، پس پیشنهاد می کنم آنها را به جایی بفرستید که کلیسای بنا شده ای وجود داشته باشد، جایی که می دانید پیشرفت روحانی آنها و خدمتشان تحت نظارت شبانان امین خواهد بود. ( عبرانیان ۱۰ : ۲۴ – ۲۵{۲۴ برای پیش جستن در محبت و اعمال نیکو یکدیگر را تشویق کنیم‌.  ۲۵ از جمع شدن با یکدیگر در مجالس کلیسایی غفلت نکنیم، چنانکه بعضی‌ها به این عادت کرده‌اند، بلکه باید یکدیگر را بیشتر تشویق نماییم، مخصوصاً در این ایام که روز خداوند نزدیک می‌شود،}).

۶.هدفِ هر خادم  پیشرو و پیشقدم، که شما می فرستید، باید یکی از این دو چیز باشد: به یک کلیسای موجود در محل بپیوندد یا ایمانداران را با هم جمع کند و هر چه زودتر یک کلیسای جدید تشکیل دهد. اگر هیچ کلیسایی نیست، من پیشنهاد می کنم نه به صورت فردی و تنها بلکه به یک گروه از افراد بپیوندد. هیچ مسیحی نباید تنها باشد. کلیسا گرایی و خدمت گرایی باید به شکل جدایی ناپذیری به هم وصل شوند. کلیساها، کلیساها را بنا می کنند. سازمانهای شِبه کلیسایی باید نقش خدمت تخصصی و با ارزش را در کمک به کلیساها به عهده بگیرند، نه اینکه جای این کلیساها را بگیرند. ( اعمال ۲۰ : ۲۸ {مواظب خود و مواظب آن گله‌ای باشید که روح‌القدس شما را به نظارت آن برگزیده است و چون شبانان، کلیسایی را که خداوند با خون خود خریده است پرورش دهید}؛ اعمال ۱۶ : ۱۳{روز سبت از دروازۀ شهر خارج شدیم و به کنار رودخانه‌ای که گمان می‌کردیم محل دعای یهودیان باشد رفتیم‌. در آنجا نشستیم و با زنانی که جمع شده بودند صحبت کردیم‌.}).

۷.در نهایت، اجازه بدهید که همه در این کلیساهایی که افراد را می فرستند، توافق داشته باشند که این افرادی که فرستاده می شوند، خوانده گی دارند و آماده هستند. این مسأله از افرادی که فرستاده می شوند، محافظت و حمایت کرده و آنها را بسیار تشویق و دلگرم می کند که متعلق به چیزی بزرگتر از هدف و آرزوی خودشان هستند، آرزو و هدفی که نمی تواند به راحتی محو شود یا به سرعت مسیر خود را تغییر دهد ( اعمال ۱۳ : ۳{پس آنها بعد از روزه و دعا، دست بر سر آن دو گذاردند و آنها را به مأموریت فرستادند‌}).

من این مقاله را برای دلسرد کردن جنبش بشارتی کلیسا ننوشتم، بلکه می خواهم آنها را تشویق کنم هدفشان این باشد که دید طولانی مدت با وفاداری پایدار و امانتداری بادوام داشته باشند. ما در دوِ ماراتون می دویم، نه دوِ سرعت. خدمت کردن هم به همین شکل است. ضرورت الهی، آماده سازی  دقیق برای پذیرش خدمت است. اگر هدف اصلی از فرستادن افراد این باشد که دائماً تعداد نجات یافتگان افزایش یابد، این هدف شفافیت خود را از دست می دهد. در حالیکه هدف اصلی از فرستادن افراد باید جلال خدا باشد- و برای همین منظور ما باید آماده کنیم و حاضر باشیم.

پس بیایید این ضرورت رااحساس کنیم،اما نه به بهایِ حکمت. بلکه شرط اصلی آن جلال خدا است.

Steve Jennings

ترجمه کانون کتاب‌مقدس